با نگاهی به اخبار روزانه، با گزارش هایی مثل دعای دسته جمعی مردم کشور برای شفای کودکی مبتلا به بیماری لاعلاج، برقراری صلح و آرامش در ملت های درگیر جنگ و خشونت یا نجات گروهی از کارگران معدن که در زیر آوار معدنی گرفتار شده اند برخورد می کنیم. بعدها پس از نجات معدنچیان از زیر آوار، از زبان آن ها می شنویم که در تمام مدت زیر آوارها برای نجات خود دعا می کرده اند.
بدون شک دعا و طلب حاجت کمکی همیشگی و حاضر و مهیا در مواقع سختی و گرفتاری است؛ اما چرا برای نهادینه کردن دعا به عنوان جزء لاینفک زندگی روزمره خود، باید منتظر وقوع گرفتاری و دردسر باشیم؟ پاسخ های معجزه گونه و شگفت انگیزی که به دعاهای مردم داده می شود، عنوان روزنامه ها و نشریات را تشکیل می دهند و خود گواهی بر موثر و نتیجه بخش بودن دعا در زندگی انسان هستند؛ اما درباره دعاهای متواضعانه و کودکانه بچه ها، دعاهای شکرگزارانه سر میز غذا و بذل و بخشش های خالصانه ای که به قصد قرب و رضای خدا انجام می شوند چه می توان گفت؟
برخلاف باور عموم، اعتقاد به آن چیز و هدف خاص نیست که باعث برآورده شدن دعای فرد برای به دست آوردن آن می شود. دعای فرد هنگامی برآورده می شود که ذهن ناخودآگاه او به فکر یا تصویر ذهنی او واکنش و پاسخ دهد. قانون باورمندی، اصل و قانونی پنهان و رمزآلود در تمام ادیان و مکاتب جهان است. همین قانون است که تمام حقایق رروان شناختی در پس معجزات و قوانین مذهبی را تعریف و توجیه می کند.