قهرمان داستان این کتاب قصد دارد ماجراهایی را برای مخاطبان خود که احتمالا همه اهل فضای مجازی هستند و مدام پای اینترنت نشسته اند بازگو کند. با قهرمان داستان در یک درمانگاه اعصاب و روان آشنا می شویم و در نهایت می بینیم بیماری او که ظاهرا افسردگی ساده ای است شدت گرفته و داروهای دکترها دیگر افاقه نمی کند. او دیگر درمان عادی را رها کرده و به سیگار پناه برده است. قهرمان داستان حالا همه ماجرا را دارد تعریف می کند و در این بین خرده داستان هایی را هم درباره تبار و قبیله او می شنویم. او که قبلا درس می خوانده ازدواج می کند و همین ازدواج مسیر زندگی اش را تغییر می دهد درس و مشق را رها و شروع به تدریس در دانشکده الهیات می کند ولی چون خدمت سربازی نرفته است این موضوع می تواند مانع ادامه همکاری او با دانشکده شود. حالا مهمترین دغدغه برای او ایمانش است. قهرمان داستان نگران است که مبادا همسرش ایمانش را از او بگیرد. بنابراین تصمیم می گیرد تا همین ذره ایمانی که برایش باقی مانده خودکشی کند. از مادرش می خواهد برایش دعا کند تا بمیرد ولی... . در کتاب آمین می آورم خواننده با یک طنز زیر پوستی مواجه می شود که طنز تاروپود آن را تشکیل می دهد.
کتاب آمین می آورم