جلال عزیزم، اکنون دیگر غربت را کاملا حس می کنم. آن شب که از لندن برایت نامه نوشتم تا دو بعد از نصف شب حرکت نکردیم و در فرودگاه چرت زدیم و وقتی طیاره راه افتاد ساعت سه بعد از نصف شب بود. از لندن حرکت کردیم و من در طیاره خوابیدم تا صبح ساعت هفت که وارد گاندرا شدیم. این یک جزیره انگلیسی گویا متعلق به کانادا باشد جزیره ای کثیف و شلوغ و بدهوا - آنجا بار انداختیم و معلوم شد که هوای اقیانوس طوفانی است و امکان ندارد طیاره راه بیفتد. بنا شد طیاره از راه دیگر یعنی از راه بوستون برود. آنجا دیگر بدبختی واقعی ما شروع شد زیرا هفده ساعت تمام در طیاره بودیم و واقعا حال همگی به هم خورد و مخصوصا حال من که خیلی بد شد. اقیانوس طوفانی بود و طیاره مدام بالا و پایین می رفت و بم بم صدایی می داد که هنوز در گوشم است. حتی نیم تنه های نجات یعنی life jacket هم به ما دادند که اگر اوضاع وخیم شد. آن ها را بپوشیم و از طیاره پایین بپریم. خلاصه، این ها دوزوکلک های انگلیس هاست و مسافر کنار من می گفت اگر یک آمریکایی هوانورد بود هرگز این طور مردم را نمی ترسانید. باری؛ به ساعت نیویورک چهار بعدازظهر وارد فرودگاه شدیم. آنجا یک ساعت تشریفات گمرکی طول کشید و دو نفر از موسسه «راهنمایی محصلین غریب» جلوی من آمدند. البته حال من خیلی خراب بود و آن ها راهنمایی های لازمه را کردند و رفتند. من هم سوار تاکسی شدم و به آدرسی که به من داده بودند رفتم. این را بگویم که در فرودگاه هشت دلار از من پول گرفتند، نفهمیدم به چه مناسبت و اوقاتم تلخ شد. وقتی به education international institute رسیدم بسته شده بود، چون ساعت پنج و نیم بود و من حیران بودم که چه کنم. دربان موسسه را صدا کردم و او هم حیران بود که چه کند؟ عاقبت به خانه بین المللی تلفن کردیم و اطاقی گرفتیم. معلوم شد بیچاره ها وقتی از آمدن من مأیوس شده اند (چون طیاره هشت ساعت تأخیر داشت) خودشان برایم اطاقی در نظر گرفته اند. خلاصه، آنجا منتظرم بودند و با تاکسی که دو دلار گرفت. به آنجا نقل مکان کردم.
کتاب دربرگیرنده نامههای سیمین و جلال در برهههای مختلف زندگی مشترکشان هست. با خواندن این نامهها به نکات جالبی درباره این دو نویسنده معروف پی میبریم و تغییراتی که با گذشت زمان و اتفاقات سیاسی و تاریخی که بر رابطه این دو اثر میگذارد مشخص میشود.
شما خیلی اهل مطالعه هستید که راجع به بیشتر کتابها اظهار نظر میکنید .شاد و موفق باشید
سلام وقت بخیر منظورتون از تغییر رابطه این هست که علاقشان به هم مثل روزهای اول هست یا نه؟
ممنونم موجودش کردین