داستان معمایی شگرف «فوسوم».
مانند آثار قبلی، یک جواهر.
اثر یکی از ماهرترین نویسندگان داستان های «نوآر نوردیک».
او مردی بود که می توانست اضطراب و اندوهش را کنترل کند و حرف بزند، و نشانه های رنج و ناراحتی عمیق آن مرد را می شد تشخیص داد. «ریلی» رفتار او را که دید، تحت تأثیر قرار گرفت هرچند از ساختگی بودن آن اطلاع داشت.
با وجود این که آن ها سینه به سینه ی قانون و زیر دندانه های تیز آن بودند، تمام چیزی که او به آن فکر می کرد، بچه گربه ی داخل جعبه کیک بود.
این فکر او را به هم ریخت، حیوان در قلبش ریشه کرده و با پنجه هایش به آن چسبیده بود، فکر کرد که باید بلند شود و سری به بچه گربه بزند.
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»