آخرین خبری که من از کیوان گرفتم دو چیز بود. یکی اسمی که همراه با تاریخ با مداد روی دیوار گچی یکی از سلول های بازداشتگاه لشکر ۲زرهی نوشته شده بود. پیام دوم یک بیت شعر بود که با همان خط آشنا روی دیواره ی یک لیوان لعابی دسته دار نخودی رنگ با مداد کپی نوشته بود: «درد و رنج تازیانه چند روزی بیش نیست/ رازدار خلق اگر باشی همیشه زنده ای»
هیییی شاهرخ مسکوب خدا رحمتت کنه. حیف که دیگه نمیشه کتابت رو خرید و خوند . فقط باید جلدشو نگاه کرد
واقعن این چه قیمتیه؟ من ناشر به این بیانصافی ندیدهام. چه گناهی کرده شاهرخ مسکوب که باید این ناشر، کتابهاش رو چاپ کنه که خیلیا نتونن بخرن!
هر آنچه برای شناختن مرتضی کیوان لازم است در این کتاب لحاظ شده است. بهترین بخش کتاب هم نوشتههای مسکوب در مورد کیوان و نامههای کیوان به دوستانش است.
من با مرتضی کیوان آشنا نبودم تا زمانی که شعر ابتهاج رو شنیدم. ناخوداگاه چشمای من روتر کرد و انگار کیوانی را در من زنده کرد.
همسر عزیزم، یادت باشه عمو تیغ تیغی تو راه رو تا به آخر رفت وصیت مرتضی کیوان سحرگاه 27 مهر 33 قبل از اعدام
کتاب شامل یادداشتها و همچنین نامههای مرتضی کیوان هست. از آن جایی که مسکوب و کیوان دو دوست صمیمی بودند خواندن این کتاب برای شناخت وجوه دیگر شخصیت کیوان بسیار خواندنی هست