1. خانه
  2. /
  3. کتاب مگره و یکصد چوبه دار

کتاب مگره و یکصد چوبه دار

نویسنده: ژرژ سیمنون
4.5 از 1 رأی

کتاب مگره و یکصد چوبه دار

Maigret and the Hundred Gibbets
انتشارات: هرمس
٪15
125000
106250
معرفی کتاب مگره و یکصد چوبه دار
«مگره و یکصد چوبۀ دار» یکی دیگر از رمان‌های ژرژ سیمنون است. او خالق کارآگاه مگره است و رمان‌های بسیاری با محوریت این کمیسر برجستۀ پاریسی نوشته است. «مگره «یکصد چوبۀ دار» در سال 1931 نوشته شده و یکی از اولین رمان‌هایی است که شخصیت مگره در آن حضور دارد.
در این رمان، مگره هنگامی که با قطار به بروکسل می‌رود با مردی عجیب و تقریبا سی ساله برخورد می‌کند. مرد پریشان احوال است و لباس‌هایی نخ‌نما به تن و کلاهی خاکستری روی سر دارد. سر و وضع مرد به گونه‌ای است که انگار از سفری طولانی به دور اروپا برمی‌گردد. مرد چند دقیقه‌ای جایش را ترک می‌کند تا به دستشویی برود. در این فاصله مردی که جایش کنار مسافر خسته و ژولیده است. چمدان او را با چمدان دیگری که کاملا شبیه چمدان مرد ژولیده است، عوض می‌کند. مرد هنگامی متوجه عوض شدن چمدانش می‌شود که از قطار پیاده شده و اتاقی در یک هتل ارزان‌قیمت گرفته است. مرد وقتی پی می‌برد که دیگر دستش به چمدان نمی‌رسد، هفت تیری از جیبش بیرون می‌آورد، دهانش را باز می‌کند و با شلیکی در دهانش خودکشی می‌کند.
از همان ابتدا و در قطار توجه مگره به این مرد عجیب جلب می‌شود. بنابراین او را تعقیب می‌کند و با جسد مرد در هتل مواجه می‌شود. مگره به دنبال گشودن راز این خودکشی است.
این رمان در ژانر پلیسی و متکی به تعلیق است. در این ژانر نویسنده باید خواننده را تا پایان داستان با خود همراه و در آخر او را غافلگیر کند. خواننده در داستان‌هایی از این دست می‌تواند حدس‌های متعددی در بارۀ چگونگی اتفاقات بزند و از خودش بپرسد انگیزۀ مرد از خودکشی چیست؟ او کیست؟ همان سوال‌هایی که مگره نیز از خود می‌پرسد و در پی پاسخ به آن‌هاست. بنابراین خواننده قدم به قدم با مگره همراه می‌شود تا رازها گشوده شود.
اگر خواننده بتواند به راحتی پایان داستان را حدس بزند و یا از کارآگاه جلو بیفتد دیگر داستان جذابیتی برایش ندارد. ژرژ سیمنون استاد ایجاد تعلیق است و خواننده را پا به پای مگره پیش می‌برد. او از نویسندگان برجستۀ این ژانر است و آثار بسیاری خلق کرده که با استقبال خوانندگان در سراسر دنیا مواجه شده است.
«مگره و یکصد چوبۀ دار» هر چند از آثار اولیه ژرژ سیمنون است و کارآگاه مگره هنوز به اندازۀ کافی ساخته و پرداخته نشده اما این رمان هم اثری موفق است و داستانی جذاب و خواندنی دارد که می‌تواند علاقمندان به آثار پلیسی و به‌خصوص کارآگاه مگره را راضی کند.
درباره ژرژ سیمنون
درباره ژرژ سیمنون
ژرژ سیمنون، زاده ی فوریه ۱۹۰۳ و درگذشته ی ۴ سپتامبر ۱۹۸۹، نویسنده ی بلژیکی بود. از وی که به خاطر نوشتن رمان های پلیسی شهرت داشت نزدیک به ۵۰۰ رمان و تعداد بسیاری آثار کوتاه منتشر شده است. سیمنون خالق شخصیت کمیسر مگره یکی از سرشناس ترین کارآگاه های ادبیات پلیسی جهان است.ژرژ ژوزف کریستین سیمنون در ۱۳ فوریه سال ۱۹۰۳ در شهر لیژ بلژیک به دنیا آمد. پدرش دزیره در یک شرکت بیمه حسابدار بود.ژرژ در سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ در مدرسه ی سن آندره به تحصیل پرداخت و با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ به کالج سن لویی رفت که دبیرستانی تحت نظارت ژزوئیت ها بود. تا پیش از ۱۹۱۸ به مشاغل مختلفی از جمله شاگردی در کتابفروشی پرداخت، اما در ژانویه آن سال در پی بیماری پدرش ترک تحصیل کرد و در نشریه ی گازت دو لیژ به عنوان خبرنگار مشغول کار شد.این شغل به او امکان داد با گروه های و طبقات مختلف مردم از جمله افرادی که در هتل های ارزان قیمت اقامت داشتند، وقتشان در نوشگاه ها سپری می شد و گهگاه گذارشان به ادره پلیس می افتاد سر و کار پیدا کند و با منش و رفتار آن ها به خوبی آشنا شود. این آشنایی زمانی که بعدها نویسندگی حرفه اصلی اش شد بسیار به کار آمد. کار در گازت که روزنامه ای پرتیراژ و عامه پسند بود باعث شد تا مهارت های تندنویسی و ویرایش سریع متون نوشتاری را به خوبی فرا بگیرد. عادت تندنویسی تا پایان کار حرفی اش با او ماند به نحوی که می توانست یک رمان کامل را تنها در سه ساعت بنویسد و آماده ی چاپ کند!سیمنون در خلال جنگ جهانی دوم در وانده می زیست و در همین دوران بود که با آندره ژید نویسنده ی نامدار فرانسوی آشنایی یافت. در ۱۹۴۵ پس از آن که گشتاپو به یهودی بودن وی شک برد، از فرانسه اشغال شده گریخت و به آمریکا رفت. دوران اقامت در آمریکا از خلاقانه ترین ایام زندگی زندگانی پربار سیمنون بود. در ۱۹۵۵ بار دیگر به اروپا بازگشت و نخست در فرانسه و سپس در سوئیس اقامت گزید. در ۱۹۷۲ عملا داستان نویسی را کنار گذاشت و به نگارش زندگینامه ی خود پرداخت.خودکشی دخترش ماری ژو در ۱۹۷۸ باعث شد تا سال های پایانی عمر را در اندوه و تنهایی سپری کند. در ۱۹۸۴ به علت تومور مغزی مورد عمل جراحی قرار گرفت و ظاهرا بهبود یافت اما طی چند سال بعد وضع جسمانی اش به وخامت گرایید و در شب چهارم سپتامبر ۱۹۸۹ در شهر لوزان سوئیس، هنگامی که درخواب بود، از دنیا رفت.
قسمت هایی از کتاب مگره و یکصد چوبه دار

نزدیکیهای شب بود. زنی پشت دخل چرت می زد. بخار از قهوه جوش فوران می کرد. در آشپزخانه باز بود و از توی آن صدای ویزویز رادیویی شنیده می شد، انگار بچه ای به جانش افتاده باشد و یک لحظه هم از موج عوض کردن دست برندارد. همه چیز مثل همیشه بود، تنها چند مورد جزئی بود که قبلا سابقه نداشت و همین کافی بود تا فضای ایستگاه در هاله ای از رمز و راز و ماجرا فرو رود؛ مثلا یونیفرم کارکنان طرفین، و همچنین تضاد میان آگهی های تفریحات زمستانی در آلمان و آگهی نمایشگاه تجاری اوترخت. و هیئت آدمی در یک گوشه: مردی حدودا سی ساله با لباسهای نخ نما و صورتی رنگ پریده که سرسری اصلاح شده بود. کلاهی شل و وارفته به سر داشت که بفهمی نفهمی خاکستری بود. قیافه و سر و وضع مرد طوری بود انگار از سفر دور اروپا برگشته باشد. با قطار از هلند رسیده بود. به مأمور کنترل بلیتی برای بره من نشان داده بود و او هم به آلمانی توضیح داده بود که امکان نداشته مسیری از این پرپیچ و خم تر انتخاب کند، مسیری که حتّی یک قطار سریع السیر هم نداشت. مرد هیچ حرکتی نکرد که ناشی از آن باشد که منظور مأمور کنترل را فهمیده است. به زبان فرانسوی سفارش قهوه داد. همه از سر کنجکاوی به او زل زده بودند. چشمهای مرد دو دو می زد و حسابی گود افتاده بود. سیگارش را انگار به لب پایینی اش چسبانده بودند. چیز مهمی نبود، اما همین کافی بود که خستگی یا بی اعتنایی او را نشان دهد. کنار پایش چمدان کوچک سبکی بود، از همان چمدانهایی که می توان از هر فروشگاه ارزانی خریدش. چمدان نو بود. سفارشش را که گرفت، از جیبش یک مشت پول خرد درهم بیرون آورد، از جمله سکه های فرانسوی و بلژیکی و سکه های نقره هلندی.

مقالات مرتبط با کتاب مگره و یکصد چوبه دار
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
ادامه مقاله
لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی
لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی

داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»

داستان های معمایی و تریلر، قلمرو هیجان و تعلیق
داستان های معمایی و تریلر، قلمرو هیجان و تعلیق

این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.

نظر کاربران در مورد "کتاب مگره و یکصد چوبه دار"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

داستانی پلیسی‌ای به اون معنا نبود. و بیشتر یک راز بر ملاء شد. روند داستان خوب بود و ترجمه هم روان. انگاری شهریار وقفی به صورت دست‌گرمی بین کارهای دیگه این رو ترجمه کرده، ولی خوب از آب در اومد. دست مریزاد همه.

1403/06/19 | توسطمیلاد
1
|