لئوناردو داوینچی زندگی خود را از «هیچ» آغاز کرد. حتی تا زمانی که زنده بود، اکثرا او را یک هنرمند «معمولی» و اندیشمندی که گاهی فکر های عجیب و غریب به سرش می زند، می دانستند. اکنون نزدیک به پنج قرن و نیم از زادروز او می گذرد. هرچند پس از این همه سال، هنوز داوینچی و زندگی او در هاله ای از رمز و راز باقی مانده است، اما حالا دیگر همه او را به عنوان مشهورترین هنرمند و یکی از اندیشمندان استثنایی در تمام اعصار می شناسند. اگر در حال حاضر از کسی که حتی علاقه ی مختصر و مبهمی به هنر داشته باشد هم بخواهید از هنرمندانی در گذشته و حال نام ببرد، ممکن است که او مثلا از پیکاسو یاد کند، اما حتما نام داوینچی را از قلم نخواهد انداخت. تابلوی «مونالیزا» اثر خیره کننده ی داوینچی است که نقاشان زیادی تلاش کرده اند به نحوی، و گاهی هم به شکلی مضحک، از آن تقلید کنند. طی چندین نسل که از آفرینش این اثر می گذرد، نسخه های تکثیر شده ی «مونالیزا» زینت بخش دیوار اتاق های بسیاری از افراد عادی و به ویژه دانشجویان هنر بوده است. اما این اثر فقط به این دلایل شهرت جهانی کسب نکرده است. «مونالیزا» زنی است با لبخندی معماگونه بر لب و چهره ای عجیب که هیچ شباهتی به زنان زمان خود ندارد. چهره ی رازآلود او در عین حال هم پیام صلح و آشتی به بینندگانش می دهد و هم انگار چیزی شبیه دود مواد مخدر از خود ساطع می کند!
کتاب چطور مثل داوینچی فکر کنیم