داستانی فوق العاده خنده دار و در عین حال تأثیرگذار.
جهانی از احتمالات شگفت انگیز و موانع ترسناک.
با زیبایی و عمقی غافلگیرکننده.
حرکت می کنیم. همه سوار شوند. او «برت» است، سوار بر اتوبوسش. ده سال است با همین اتوبوس در همین مسیر رانندگی می کند. ده سال! حتی بیشتر از عمر بعضی از ما! ده سال پیش از آن هم اتوبوس دیگری را در جاده ی دیگری در آن طرف شهر می راند. می دانم، بعضی افراد دوست دارند راننده ی اتوبوس باشند. شاید شما هم دوست داشته باشید.
چیزی توی جیب روی سینه اش است. چیزی در کنار خودکارها و جدول برنامه ی هفتگی اش است، چیزی که حرکت می کند. دستش را توی جیبش می برد، کمی می گردد. ای بابا! این چیز کوچولو چیست که توی جیب کتش بالا و پایین می پرد و بال بال می زند؟
آن را بیرون می آورد. بالا می برد. زنده است! آن چیز روی دستش می ایستد. بال دارد. لباسی سفید دارد. محال است... یعنی؟ «این چیه؟»
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟