کتاب بندبازان

The Tightrope Walkers
کد کتاب : 14638
مترجم :
شابک : 978-2000614234
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 336
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب بندبازان اثر دیوید آلموند

کتاب «بندبازان» رمانی نوشته ی «دیوید آلموند» است که اولین بار در سال 2014 انتشار یافت. «دومینیک هال» دوران نوجوانی خود را در دهه ی 1960 و در منطقه ای جدید پشت سر می گذارد، در کنار سایر خانواده هایی که از رودخانه گریختند. اما رود «تاین» همچنان حضوری آشکار در زندگی آن ها دارد چرا که اغلب پدرها در این منطقه، در کارخانه های کشتی سازی کار می کنند. «دومینیک» حالا در زندگی جدید خود، میان دو دوستش گیر افتاده است: «هالی» همسایه ی جذابش، و «وینسنت» که پسری عجیب و خطرناک با علایقی مرگبار است. «دومینیک» پس از مرگ مادرش، حالا باید تصمیم بگیرد که واقعا چه کسی است، به چه کسی می خواهد تبدیل شود—و پس از آن، جرأت مواجهه با عواقب تصمیم هایش را داشته باشد.

کتاب بندبازان

دیوید آلموند
دیوید آلموند در سال 1951 میلادی متولد شد. اولین کتابش اسکلیگ نام داشت که در سال 2007 جایزه ی کارنگی را به دست آورد و در یک رای گیری عمومی، سومین کتاب محبوب کودکان اعلام شد و در سال 2010 نیز جایزه ی دوسالانه ی هانس کریستین اندرسن را از آن خود کرد. کتاب های دیگر او از جمله چشم بهشتی، گل و اسم من میناست تحسین مخاطبان و منتقدین را برانگیخته اند. آلموند از به چالش کشیدن استانداردهای جامعه و بحث درباره ی مضامین فلسفی و عمیق در کتاب های نوجوان و حتی کودکش وحشتی ندارد و شاید دلیل جذابیت روزافزون آثار...
نکوداشت های کتاب بندبازان
A lyrical reminder of how, when we lose our equilibrium, art can redeem us.
یک یادآوری شعرگونه از این که چگونه وقتی آرامش خود را از دست می دهیم، هنر می تواند نجات بخش ما باشد.
New York Times New York Times

An absolute must-have.
اثری کاملا ضروری.
School Library Journal School Library Journal

Deeply moving, with a unique narrative voice.
عمیقا تکان دهنده، با یک صدای روایی منحصر به فرد.
Penguin

قسمت هایی از کتاب بندبازان (لذت متن)
در اتاقم می نوشیدم و «هالی» کنارم بود. موسیقی گوش می دادیم و او ترانه ها را زمزمه می کرد و در رویای آزادی خود بودیم، دست همدیگر را می گرفتیم.

همدیگر را کشف می کردیم و نمی دانستیم آیا می توان اسم آن را عشق گذاشت یا نه.

می خواندیم، می خوردیم و بیشتر و بیشتر و عمیق تر همدیگر را می شناختیم، به دنبال آن سرزمین دور و ناشناخته ای بودیم که در درون ما و فراتر از وجود ما قرار داشت.