سخن راندان از انقلاب اسلامی ایران، پس از گذشت حدود چهاردهه از پیدایش آن، هم آسان است، و هم سخت. آسان است، چرا که به واسطه وفور منابع تاریخی تولید شده، به ویژه اسناد مرتبط با آن، پیدایی آن نه تنها قابل مشاهده، بلکه محل پژوهش و تبعات تاریخی است. اما سخت است، چرا که برای دریافت چیستی و حقیقت نهفته در ذات انقلاب ایران، فقط و فقط نمی توان روی زمین ملموسات به جست و جو پرداخت و با روابط علت و معلولی شناخته شده در رخدادهای اجتماعی همه جوانب آن را لمس کرد. اگر نگاهی عالمانه به نظریه های ارائه شده درباره ی چیستی انقلاب اسلامی بیندازیم، متوجه چارچوب های غیرقابل انطباق آن ها با حقیقت نهفته در ذات انقلاب می شویم. فراوانی دیدگاه های متباین در یافتن ریشه و رشته های انقلاب اسلامی، موجب ارائه ی تئوری ضد تفسیر شده است؛ که می گوید شامل نشدن دیدگاه های موجود بر چیستی انقلاب ایران، عملا آن را ضد تفسیر کرده است. گویی لازم است نگاهی هم به آسمان انداخت. آشنایی با ستون های بالا رفته نظام شاهنشاهی، هم چون نیروهای مسلح، دستگاه امنیتی برخورداری از حمایت قدرت های جهانی از یک سو، و پی جویی توالی رخدادهای منتهی به سقوط نظامی پادشاهی، می گوید که برای پیدا کردن مناسبات رخ داده در خلق انقلاب باید نگاهی هم به غیر محسوسات کرد؛ به جایی که مدبر امور آن جاست و تدبیر اول و آخر جهان به دست اوست.
این "به زودی" که نوشتین دقیقا کی میشه؟ ممنون میشم اطلاع بدین
احتمالاً زمانی که گیاهِ نِی، گُل داد