کتاب میس جینی و زنان دیگر

Selected short stories
کد کتاب : 21938
مترجم :
شابک : 978-6003538306
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 264
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1950
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب میس جینی و زنان دیگر اثر ویلیام فاکنر

"میس جینی و زنان دیگر" مجموعه ای است ارزشمند و خواندنی شامل هشت داستان کوتاه از نویسنده ی نام دار، "ویلیام فاکنر" که با محوریت زنان به نگارش درآمده است. شخصیتی های مرکزی این داستان ها، همگی زن هستند و این مجموعه به نوعی داستان های زنان "ویلیام فاکنر" است. وی نویسنده ی مشهور و خوش قلم بود که سبک های مختلفی را از شعر و رمان و نمایش نامه آزمود و در میان آثار مختلف وی، داستان های کوتاهش همواره با استقبال مخاطبین مواجه شده است.
از هشت زنی که در مجموعه ی "میس جینی و زنان دیگر" آمده اند، شش نفر آنان به قول خود "ویلیام فاکنر"، از دست رفته اند. این زنان، انسان هایی هستند دلیر و شرفمند که تمام سعی خود را می کنند تا بتوانند با ایستادن روی پای خویشتن، حقوق خود را احقاق کنند. اکثریت آنان مورد ظلم واقع می شوند؛ مثلا یکی از آن ها صبح از خواب بر می خیزد و خود را با فرزندش تنها می بیند؛ چرا که شوهرش بی هیچ خبر و و خداحافظی او و فرزندشان را ترک گفته است. دیگری، کدی، دختری که روزگاری محبوب همه بود و بوی برگ و درخت می داد، حالا در داستان "برف" متهم به قتل یک گردشگر آلمانی شده است. آن یکی دروسیلا است که زمانی جنگجو و اسب سوار بود و نهایتا به زنی خانه دار تبدیل شد که بالاخره از دید بقیه معقول است. از این هشت زن محکوم به ظلم و فنا، تنها ویرجینیای داستان "ملکه ای بود" و مادربزرگ میلارد هستند که تا انتها، با اقتدار زندگی می کنند.

کتاب میس جینی و زنان دیگر

ویلیام فاکنر
ویلیام کاتبرت فالکنر زاده ی ۱۸۹۷ و درگذشته ی ۱۹۶۲، رمان نویس آمریکایی و برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات بود. فاکنر در سبک های گوناگون شامل رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، شعر و مقاله صاحب اثر است.فاکنر در نیو آلبانی، می سی سی پی به دنیا آمد. در ۱۹۰۲ خانواده اش به آکسفورد، مرکز دانشگاهی می سی سی پی، نقل مکان کرد. به دلیل وزن کم و قد کوتاه در ارتش ایالات متحده پذیرفته نشد ولی به عنوان دانشجوی دانشگاه افسری در یگان پرواز سلطنتی در تورنتوی کانادا نام نویسی کرد و در ۲ دسامبر ۱۹۱۸ به عنوان افتخاری ستوان...
قسمت هایی از کتاب میس جینی و زنان دیگر (لذت متن)
پدرم گفت: «مگه لباس زنانه چیه دختر؟ اصلا مهم نیس. بیا دختر. بلندشو سرباز.» اما دروسلیا تسلیم شده بود. درست مثل وقتی که گذاشت لباس زنانه تنش کنند دیگر چنان بی تفاوت شد که حتی اجازه داد شلاقش بزنند. انگار با لباس زنانه می توانست فرار کند و نجنگد.

می دید دخترهایی که با آن ها بزرگ شده شوهر کرده اند و صاحب خانه و بچه شده اند ولی هیچ مردی سراغ او نیامده بود. این موضوع ادامه پیدا کرد تا فرزندان همکلاس های سابقش چند سالی خاله جان صدایش کردند و مادرهاشان با لحن معنی داری برای آن ها تعریف می کردند خاله مینی وقتی که دختر بود چقدر خاطره خواه داشت. بعد مردم شهر شاهد بودند که چگونه بعدازظهرهای یکشنبه سوار ماشین یکی از تحویلدارهای بانک می شد و به گردش می رفت. تحویلدار چهل ساله و زنش مرده بود و مجرد زندگی می کرد. مردی رشید و خوش قامت که همیشه یا بوی مغازه ی سلمانی می داد و یا بوی ویسکی. اولین ماشینی که در شهر پیدا شد مال او بود: یک اتومبیل جگری دو نفره. وقتی مینی سوار ماشین به گردش در اطراف شهر می رفت شاهد جالب ترین منظره اتومبیل رانی بودیم. بعد کم کم زمزمه ی اهالی شهر درآمد: «بیچاره مانی!» اما بعضی هم می گفتند: «بچه که نیس بابا، این قدر بزرگ هس که از خودش مواظبت کنه.» این مربوط می شود به وقتی که مینی از همکلاسی های سابقش می خواست به جای خاله جان دخترخاله جان صدایش کنند. اکنون دوازده سالی از آن موقع که افکار عمومی نسبت زناکاری به او می داد و هشت سالی از آن وقت می گذرد که تحویلدار بانک او را قال گذاشت و خود را به بانک دیگری در ممفیس منتقل کرد و فقط یک روز در تعطیلات کریسمس برای شرکت در جشن سالیانه ی باشگاه مجردها -پاتوق مخصوص شکارچی ها- به شهر می آمد. همسایه ها از پشت پرده ی اتاق هایشان عبور دسته ی این ها را تماشا می کردند و در دید و بازدیدهای کریسمس این قدری فرصت داشتند که برای مینی از تحویلدار بگویند.