... یک کتاب زیبا ، راحت خواندنی که خواندن آن برای هر کسی که به این زمینه علاقه مند است لازم است.
هنگامی که یک کشف پارادایمی شکننده در علم انجام می شود ، قبل از کسب مقبولیت ، سه مرحله را طی می کند. اول ، مردم باور ندارند؛ دوم ، آنها ادعا می کنند هیچ علاقه ای ندارد. و سوم ، آنها می گویند که آنها همیشه آن را می دانستند. کشف نورون های آینه ای در اوایل دهه 1990 توسط جاکومو ریزولاتی ، ویتوریو گالزه ، مارکو ایاکوبونی و دیگران ، هر سه مرحله را طی کرده است. خوشبختانه ، به نظر می رسد که این ایده کمتر آسیب دیده است ، با قضاوت از این کتاب باید صراحتا گفت... ...با سبک بدون اصطلاحات واژگانی تخصصی که برای همه قابل درک است، نگاشته شده است.
سالیان سال، هم عصب پژوهی و هم سایر رشته ها، تمام این حرکات را تنها به سیستم حرکتی منسوب می کردند و سایر عوامل را در این زمینه بسیار بی اهمیت می دانستند. دهها سال تصور می شد، که بخش حرکتی مغز تنها مسئول اجرایی است، و این بخش از نظر ادراکی و شناختی ارزشی ندارد. در این دیدگاه، به کارگیری داده های متنوع حسی و تشخص پایه ی عصبی پدیده های شناختی در ارتباط با نیت های اعتقادات و تمایلات، موجب بزرگ ترین معضلات در توصیف رفتارهای حرکتی ما بود. روزگاری تصور میشد مغز قادر است انبوه اطلاعاتی را که از محیط خارج دریافت می کند کم و بیش به صورت خودکار در هماهنگی با باز نمایی های ذهنی، انتخاب و منسجم کنند.
.اگر به مکانیسم های زیرلایه ای فعالیت های مغز نگاهی کنیم، متوجه می شویم که توضیحات رایجی که در رابطه با رفتارهای ما وجود دارد به دلیل این که اعمال قمدمند ما را از ماهیت کاملا فیزیکی فعالیت در اجرا جدا می کند، تشریحی و به شدت، تجریدی است. در بسیاری از آزمایش هایی که عموما در زمینه ی ثبت فعالیت نورونها در حیواناتی چون میمونها انجام می شود نیز به همان اندازه تجریدی است، میمونها به مثابهی روبوتی کوچک فرض می شوند، که برای انجام فعالیت های خاص سخت افزاری برنامه ریزی شده اند از طرفی، اگر در این قبیل آزمایش ها ثبت فعالیت نورونها در یک قالب اخلاقی مورد بررسی قرار بگیرد و حیوان برای اعمالی از قبیل غذا خوردن آزاد گذاشته شود، مشخص می شود که در سطح قشر خاکستری مغز، سیستم حرکتی تنها در تولید حرکات تک و ساده نقش نداشته، بلکه در اعمال نیز دخالت دارد.
أنواع مختلف تقلیدهای ساده و پیچیده، یادگیری ارتباطات زبانی و حرکتی گواه وجود مدارهای آینه ای است. به علاوه، قابلیت ما در درک واکنش های احساسی و هیجانی دیگران با کارکرد گروه خاصی از نورونهای آینهای درست مناطق ویژه ای از مغز همسازی دارد. هیجانات و احساسات نیز مانند بقیهی فعالیت ها بلافاصله به اشتراک گذاشته می شوند، دیدن غم و درد یا نفرت دیگران دقیقا باعث فعالیت همان مناطقی در قشر خاکستری مغز می شود که وقتی خود ما این احساسات را تجربه می کنیم، فعال می شوند. مدت این واقعیت نشان می دهد ما با چه شدت و قدرتی با دیگران گره خورده ایم، یا به زبان دیگر چه بعید است که «من» بدون «ماه معنا پیدا کند. همان گونه که پیتر بروک به ما یادآوری می کند در مرحله ای، بازیگران روی صحنه از تمام موانع زبانی و فرهنگی عبور می کنند تا به تجربه ی مشترک در عمل و عواطف با تماشاچی برسند. به نظر می رسد پژوهش در زمینه ی نورونهای آینه ای، برای اولین بار، چارچوب تجربی آزمایشگاهی و در عین حال نظری واحدی را عرضه می کند که در قالب آن می توان به نحوهی به اشتراک گذاشتن تجربه ی انسانی در تئاتر پی برد
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد