نیست آن سوتر ز عبّادان دهی
سابقه ی من با نفت برمی گردد به همان ایام که زمان آغاز و اوج گیری ماجراهای این دفتر است. سفری داشتم به آبادان، سفری که از بد حادثه بود و نه از سر شوق و رغبت.
… آبادان را من از سفر نامه ی ناصر خسرو می شناختم. او در بصره به قایق نشسته و پس از سه روز راه از مسیر رودخانه به آبادان رسیده بود؛ راهی که می گوید هر دو سوی آن «باغ و بوستان و کوشک و منظر» بود. ناصر آبادان را جزیره ای تصویر می کند بر کنار دریا در میان دو شاخه ی شط: «از هیچ جانب به عبّادان نتوان شد الّا به آب گذر کنند و جانب جنوبی عبّادان خود دریای محیط است که چون مدّ بالا باشد تا دیوار عبّادان آب بگیرد و چون جزر شود کمتر از دو فرسنگ دور شود.»
… عرب ها آبادان را آخر آبادانی می دانستند و منوچهری از قول آن ها گفته است: «نیست آن سوتر ز عبّادان دهی.»
یک شاعر اسپانیایی که از اندلس به آبادان رفته است، به همشهریان خود پیام می فرستد که اینک پایش به آن سر دنیا رسیده است و آبادان را جایی معرفی می کند که در آن پاره نانی را باید هدیه تلقی کرد و جرعه آبی را باید به پول خرید.
معلوم است که به شاعر در آبادان بسیار بد گذشته است.
… در آبادانی که من دیدم از آن عوالم خبری نبود. از یک سو روی آب تا چشم کار می کرد کشتی های نفت کش را می دیدی که پشت سر هم لنگر انداخته بودند و منتظر تا به نوبت پیش آیند و شکم خالی خود را از نفت پر کنند و باز در دریا ناپدید شوند.
و از سوی دیگر روی خاک، موسسه ی عظیمی که بزرگ ترین پالایشگاه آن روز جهان بود، در چهار میلیون مترمربع مساحت، بیست و چهار ساعته بر خورد می پیچید و نفیر می کشید و دود و آتش و بوی غلیظ نفت در فضا می پراکند و اتومبیل ها و اتوبوس ها و کامیون هایی که دور و بر پالایشگاه در تکاپو بودند.
پیشینیان ما گفته بودند که نفت نشان از آشفتگی ها و درگیری ها دارد. هر که نفت در خواب بیند به مصیبتی گرفتار آید. نفت زن بی حفاظ بلایه کار است که سر کردن با او دشوار است.
اگر از دست بگذاری و غفلت کنی چه ها که نکند! نفت مال حرام بی سرانجام است. بدنامی دارد و عاقبت ندارد. خواب نفت خبر می دهد که گرفتاری سیاسی (نائبة من سلطان) در راه است!
ما می گفتیم که این حرف ها خرافات است. می گفتیم که این مدعیان تعبیر خواب در دنیای قدیم گرفتار اوهام خویش بوده اند.
نفت و فساد و بدبختی؟ نفت و جنگ و زد و خورد؟ این حرف ها یعنی چه؟ از آن گاه که در اوایل قرن بوی نفت از این منطقه برخاست دیدیم که پیران ما راست می گفته اند و آن گاه که در اواخر قرن درهای دوزخ بر فراز خلیج فارس باز شد و غریو سهمگین آتشبارها و نهیب سقوط موشک ها سایه ی وحشت و مرگ بر آب های نیلگون افکند، نه تنها مسافران هواپیمای ایرباس که همه ی ماهیان دریا و اشتران صحرا و نخلستان های بصره و نیزارهای بطایح نیز دریافتند که نفت چگونه ممکن است به جنگ و زد و خورد و آفت و بلا تعبیر شود!