1. خانه
  2. /
  3. کتاب آمیز قلمدون

کتاب آمیز قلمدون

نویسنده: اکبر رادی
3.4 از 1 رأی

کتاب آمیز قلمدون

Amiz Ghalamdoun
انتشارات: قطره
٪15
100000
85000
درباره اکبر رادی
درباره اکبر رادی
اکبر رادی به گفته خودش با تماشای تئاتر خانه عروسک هنریک ایبسن در دهه ۳۰ به عرصهٔ تئاتر و نمایشنامه نویسی علاقه مند شد. در سال ۱۳۳۸ نخستین نمایشنامهٔ خود را باعنوان «روزنه آبی» نگاشت، اما دو سال طول کشید تا توانست آن را منتشر کند. این نمایشنامه مورد توجه احمد شاملو قرار گرفت. پیشتر قرار بود جلال آل احمد چاپ این نمایشنامه را به عهده بگیرد، اما چون قائل به تغییراتی در متن اثر بود، رادی با آن موافقت نکرد.
قسمت هایی از کتاب آمیز قلمدون

دلم میخواست جراتشو داشتم و امشب...مثل این غنچه نازت میکردم...دلم میخواست سرمو میذاشتم روی شونه ت و آهسته به خواب میرفتم.شونه ها تو مهربان،قوی و خیلی خوبه شوکت.اگه یه شب فقط یه شب سرمو می ذاشتم رو شونه ت،نه!حتی اگه یه لحظه دستتو می ذاشتی روی شونه های من...اوه اگه می دونستی چه کمالی،چه قدرتی بهم می داد... اون شب نمناک یادته؟با دو تا چشم میشی مثل دو ستاره مه آلود،نه پیچ اون کوچه یادته؟سلانه سلانه یه خرمن یاس سفید ریخته بود روی اون دیوار قدیمی چه قامتی!بلند و سفید و بارانی!و تو بوی باران و یاس می دادی.بوی سنگک تازه ای که مست میکرد،یادته؟

مقالات مرتبط با کتاب آمیز قلمدون
نمایشنامه های ضروری برای علاقه مندان به بازیگری
نمایشنامه های ضروری برای علاقه مندان به بازیگری
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب آمیز قلمدون"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

بخشی از کتاب:شوکت:اونوقت میگی تو این خونه دارم خفه میشم.پس اینا چیه؟تازه تلویزیونتم که داری.سیگارتم که سر موقع میکشی.بورداهای منم که خلوتی ورق میزنی و خانوم‌های آلامدشو تماشا میکنی. درسته؟ شکوهی: خب آره، گاهی موقع که تو نیستی..شوکت:نگو نیستی.بگو وقتی می‌ری تو صف تعاونی یه لنگه پا وایمیستی.شکوهی: آره،وقتی توی خونه تنها میشم و تلویزیونم برفک نشون میده،یه خورده ای میرم توی آشپزخونه،بعد میام بیرون...بعد سرمو میخارونم و می‌گم:خدایا،حالا چه کار کنم؟اونوقت میرم سر اِشکاف و بورداهای تو رو در می‌آرم و...

1399/05/03 | توسطم. حسینی
0
|

آمیز قلمدون روایت مردی بازنشسته ( آقای شکوهی) هست که به مرور زندگی کارمندیش میپردازه و به آن دوران افتخار میکنه اما اطرافیانش ( همسرش و دخترانش) با او هم نظر نیستن.نمایشنامه با مکالمه شکوهی و حشمت ( همسرش) شروع میشه و پایانی غافلگیر کننده و عمیق داره.دیالوگ‌ها که در آن زندگی جریان داره، در عین سادگی بسیار دلنشین هستن و شما باهاش همراه میشید و از خواندش لذت میبرید.طرح جلد بسیار خوب هست و با موضوع نمایشنامه و پایانش هم خوانی داره ودر حین خواندن نمایشنامه به دلیل انتخاب اسم آمیزقلمدون پی خواهید برد

1399/05/03 | توسطم. حسینی
0
|
پاسخ ها

شوکت ( همسرش)

1399/05/03|توسطم. حسینی
1