رشته دانشگاهی اصلی ای که از وجود « خانواده » حمایت کرده است، جامعه شناسی است. لازمه نظریه پردازی های کلان در جامعه شناسی وجود « خانواده » است، زیرا حتی پایه ای ترین تبیین ها درباره ماهیت جامعه نیز با استفاده از آن انجام می شود. به طور مثال، جامعه شناسی سنتی، « خانواده » را نهاد اصلی مسئول پرورش بچه ها و بزرگ کردن آنها می داند تا زمانی که بتوانند مشاغل مزدی را در اقتصاد رسمی برعهده بگیرند. تقسیم کار در داخل الگوی مطلوب « خانواده » نیز وسیعا برای توجیه دغدغه خاطر مردان نسبت به کار مزدی و دلمشغولی های زنان به جلب نظر مردان، ازدواج، بچه دار شدن، و بچه داری کردن به کار می رود.
جدی ترین مشکل کسی که می خواهد درباره زندگی خانوادگی مطالعه کند پیوستگی او با موضوع مطالعه خود است. مسئله در سوگیری نسبت به خانواده نیست، بلکه در قوت و نیرومندی آرا و انگاره هایی است که درباره خانواده وجود دارد. در زندگی اغلب ما « خانواده » مهم ترین موضوع است. اکثر ما در خانواده به دنیا می آییم و بیشتر سال های کودکی و نوجوانی خود را، خواه به اختیار خواه به اجبار، در « خانواده مان » می گذرانیم. حتی افراد مجردی هم که تنها زندگی می کنند می توانند نزدیک ترین و دورترین اعضای « خانواده خود » را مشخص کنند و نام ببرند. گذشته از این، بیشتر ما در زندگی با کسانی آشنا می شویم و این کار ممکن است به « تشکیل خانواده » ای منجر شود که احتمال دارد فرزندانی در آن پا به عرصه وجود بگذارند.