همچنین علت توجه ضمنی من به شهر زمینی این است که دشمنانی که باید در برابر آنان از شهر خدا دفاع کنم، به این شهر تعلق دارند. البته بسیاری از آنان با ترک تبهکاری هایشان شهروندان قابل اعتمادی برای شهر خدا شده اند ولی بسیاری از ایشان نیز با چنان نفرتی بر ضد آن برافروخته شده و در برابر الطاف آشکار بازخرید کننده آن چنان ناسپاس اند که از یاد برده اند که اگر هنگام فرار از شمشیر دشمن، جان خود را که به مصون ماندن آن مباهات می کنند، در اماکن مقدسی این شهر حفظ نمی کردند، اکنون وجود نمی داشتند تا بر ضد آن سخنی بگویند.
بدین شیوه بسیاری از کسانی که این دوران مسیحی را مقصر می دانند و بلاهایی را که بر سر این شهر آمده است، به مسیح نسبت می دهند، از مرگ نجات یافتند؛ اما آنان مصون ماندنشان را که به برکت احترام بربرها به مسیح بوده است، به مسیح ما نسبت نمی دهند؛ بلکه آن را از بخت خوب خودشان می دانند. ولی اگر این افراد درک درستی می داشتند، سختی ها و فشارهایی را که دشمنان بر ایشان وارد کرده اند، به آن تدبیر الاهی نسبت می دادند که دوست دارد شیوه های نابهنجار انسانها را از طریق تنبیه به اصلاح آورد؛ نیکان و شایستگان را نیز با همین بلاها می آزماید تا آنان را پس از گذراندن آن آزمون ها به جهانی بهتر منتقل کند یا برای خدماتی دیگر روی زمین نگه دارد.