«قصهی سعید و مریم» رمانی از آرش سالاری است. همانطور که از اسم کتاب مشخص است، داستان دربارۀ سعید و مریم است. سعید بدون اطلاع خانوادهاش به قم آمده و در خانۀ مادربزرگش (ملکه) ساکن است. او پنهان از مادربزرگش به عنوان یک طلبه مشغول درس خواندن شده است، اما به مادربزرگش وانمود میکند که به دانشگاه میرود. سعید سربزیر و محجوب است. مریم دانشجوی ترم آخر حقوق نیز از تهران به قم آمده است برای فرار از خانواده و اینکه میخواهد تنها باشد. مریم در مهدکودکی در قم مشغول به کار شده است. در گذشتۀ او پسری به نام امیر وجود دارد که مریم را گذاشته و رفته است. در قصه اشارهای هم به وقایع سال ۸۸ میشود و بهطور مبهم رفتن امیر را به این وقایع مربوط میداند. البته رابطه مریم و امیر به گونهای پرداخت شده است که چیز چندانی دستگیر خواننده نمیشود. خواننده تازه سه صفحه مانده به آخر کتاب متوجه میشود که نام شخصیتی که مریم پیشتر عاشق او بوده، امیر است.
نویسنده تلاش کرده است رمانی عاشقانه بنویسد که مضمونی سیاسی هم در آن تنیده شده باشد. دو شخصیت اصلی رمان از گذشته خودشان گریزانند و در جستجوی آینده هستند. داستان در شهر قم میگذرد تا نگاهی مذهبی نیز در اثر جاری باشد.
رمان با فصلهای کوتاهی روایت میشود تا ریتمی مناسبی داشته باشد و خواننده را خسته نکند. اما بخشهای قابل حذفی در رمان وجود دارد که خواننده دوست دارد زودتر از آنها رد شود. وجود برخی از قصههای فرعی و خردهروایتها به روند کلی داستان کمکی نمیکند. قصه کمی دیر آغاز میشود و در پایان نیز سرنوشت بعضی از شخصیتها رها میشود و به سرانجام نمیرسد.
نویسنده کوشیده است با نشان دادن تضادی عقیدتی بین سعید و مادربزرگش به باورهای آنها بپردازد و سعید را فردی مذهبی نشان دهد. مادربزرگش با یک اعتراض کوچک در محل کارش، شغلش را از دست داده است. یکی از صحنههای خوب رمان نیز در رابطه با همین موضوع است. صحنهای که سعید و مریم در مهدکودک منتظر هستند تا مدیر مهد بیاید. او میخواهد ملکه را به خاطر نگاه سیاسی و اعتقادیاش از مهد بیرون کند.
«قصهی سعید و مریم» در ۲۲۸ صفحه، اولین بار در سال ۱۳۹۶ چاپ شده است.
کتاب قصه ی سعید و مریم