داستان بلند "رقص در آینه شکسته"، روایتی است که به نام چندین زن تفال می زند. حداقل یکی از این زن ها حضوری غیر واقعی ست. شرح ماجرای عشقی ست از زبان زنی نیمه مجنون که همه چیز را به خاطر همین عشق باخته است. زن به کانادا آمده تا با پسر و عروسش زندگی کند. ماجرا به گونه ای پیش می رود که مجبور به کار کردن می شود. کارهایی پیش پا افتاده و حقیر که به درد یک ایرانی زبان ندان می خورد، که در ایران برای خودش روشنفکری بوده است. یک پا خانم بوده است. او همچنان که داستان زندگی زنانی را که در مسیر حرکتش می بیند، برای ما واگو می کند، تکه تکه زندگی خودش را نیز در آینه شکسته ای که نشانی از یک من شکسته و خورده شده است، شرح می دهد. راوی آنچنان با زندگی به بیهودگی کشیده شده خود درگیر است که نمی داند دو تکه شده، و در دو وجود جداگانه و مجزا زندگی می کند. با این حال او اطرافیانش را به خوبی می بیند. مشکلات آنها را درک می کند. دلیل رفتارهای غیرعادی آنها را می فهمد. در این داستان همه ماسک دارند و با مهارت خود را پشت ماسک هایشان پنهان می کنند. اما راوی که دو تکه است، به مدد این دو تکه گی قادر است ابعاد پنهان آدمیانی را که به ضرورت کار و گرفتاری و هر دلیل دیگری می بیند شرح دهد.
کتاب رقص در آینه ی شکسته