1. خانه
  2. /
  3. کتاب خاما

کتاب خاما

3.2 از 5 رأی

کتاب خاما

khamaa
انتشارات: آموت
٪10
400000
360000
معرفی کتاب خاما
کتاب خاما از یوسف علیخانی حکایت آشنایی است که به زبان تازه ای از درد سخن میگویید.عاشقانه ای غمگین اما نه از جنس ماتم.عاشقانه ای رویایی اما نه آنقدر دور از ذهن.عاشقانه ای آرام اما نه آنقدر یکنواخت.رمان خاما عاشقانه ای است که از دل جنگ و خون بیرون کشیده شده است که شاید کمتر شینده و خوانده باشیم.
خاما روایتی از کردهایی را تعریف میکند که رضاخان آنها را به ارسباران تبیعد میکند.جرم آنها مبارزه علیه ترک های کشور ترکیه در حاشیه کوه های آرارات بود.اکنون آنها در این تبعیدگاه چیزی جز خودشان ندارند.با وجود همه این ملال ها و درد های حک شده بروی ذهن و قلبشان،باز هم عاشق میشوند و دل میبازند.در این میان خلیل جوانی است که باب و دایه ای جسور و شریف دارد و خامایی که معشوقه است.عشق خلیل و خاما در این تبعیدگاه شنیدنی است.
درباره یوسف علیخانی
درباره یوسف علیخانی
یوسف علیخانی (متولد اول فروردین ۱۳۵۴ در روستای میلک الموت) نویسنده معاصر ایرانی است. علیخانی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در روستای زادگاهش به قزوین رفت و پس از اتمام دوره متوسطه برای ادامه تحصیل راهی تهران شد. وی سال ۱۳۷۷ از رشته زبان و ادبیات عرب دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد.
از یوسف علیخانی جدا از چند کتاب پژوهشی، سه مجموعه داستان به نام‌های قدم‌بخیر مادربزرگ من بود، اژدهاکشان و عروس بید و همچنین دو رمان خاما و بیوه‌کشی منتشر شده‌است. وی در حال حاضر با پژوهش و نوشتن، و مدیریت نشر آموت و کتابفروشی آموت گذران زندگی می‌کند.
قسمت هایی از کتاب خاما

سگ سفیدم با خودش دم دم بازی می کرد. نگاهش کردم. خاما را. هیچ وقت اینطور سرخوش نیده بودمش. از اول حواس ام پی اش بود. داشت نگاهم می کرد تا مرغ و خروس ها را جا بدهم و سیر نگاهش بکنم. نشست روی تخته سنگی. رفتم نزدیک تر. قلبم تند تند می زد. پرنده ای توی دلم صدا می کرد که بروم جلوتر. بروم و باهاش حرف بزنم. بروم و باهاش پرواز بگیرم. بروم و با هم آشیانه بسازیم. حس کردم همه دارند نگاه مان می کنند؛ سنگ ها و خانه ها آدم ها و نی زارها و دریاچه و آغگل. خاما تلخ خندید. به اطراف نگاه کردم. آغگل رفته بود توی تاریکی و کسی مار ا نمی پایید. نزدیک تر رفتم...

آدمی انگار باید گاهی از مسیری که می رود ایست کند و برگردد و یک مسیر بزند به راهی که آمده تا به خاطرش بیاید چند وقت گذشته است و زمان از هر دری وارد می شود که تو نفهمی کجا بوده ای و خامایت که بوده و فقط می خواهد تو را ببلعد، گویی زمان است که عاشق آدمی است و دوست ندارد جز خودش، تو را کسی با خود ببرد.

گوسفندها را می بردیم بیرون روستای مان، آغگل. باب ام مرا فرستاده بود بیایم خانه تان نان و قند و چایی ببرم برای شان؛ برای او و خواهر و برادرهایم. تا رسیدم نزدیک خانه های سنگی، دایه را دیدم که نشسته کنار زن های همسایه. مردیسی، خواهر شیرخواره ام چیله را بسته بود به کول اش و داشت راه می رفت. دایه داد زد: «خلیل! مرغ و خروس ها رو جا بده مرغدانی که شب کورند». آمدم جابه جا کنم که دیدمش؛ خاما را. خروسی شلنگ تخته می انداخت و پریده بود روی ایوان سنگی و پایین نمی آمدو سنگ برداشتم بزنم تا بپرد و بیاید پایین. دایه از حیاط خانه داد زد «چی بکنی خلیل؟ هزار بار تو را نگفتم تا مرغ ها را جا ندادی، خروس پایین نیایه». مرغ ها را اول جا دادم. آخرین مرغ که رفت توی مرغدانی، خروس از ایوان پرید و آمد و رفت توی جا.

نظر کاربران در مورد "کتاب خاما"
17 نظر تا این لحظه ثبت شده است

یکی از زیبا‌ترین رمان هایی که خوندم این رمان یک رئالیسمی هست که رگه‌های خیلی خیلی ریزی از جادویی بودن تو مشهوده و نویسنده در کتاب بطوری از زبان تاتی استفاده کرده که برای همه قابل فهم باشه خاما جانا خلیل و خاما کیلومتر‌ها از هم دور بودن خاما کجا بود چه بلایی سرش اومد و آیا به خلیل هم فکر می‌کرد خاما یک نماد از عشق بود و من فوق العاده دوست داشتم سلیقه ایه ولی پیشنهاد می‌کنم بخونید

1403/10/08 | توسطبهنام قزوینی - کاربر سایت
0
|

اصلا خوب نبود.روایت داستان جالب نیست . کتاب خوبی هم نیست . کشش خوبی هم نداره

1403/02/29 | توسطآرشام عارفی کیا
1
|

خلاصه بخوام بگم اگه با این کتاب ارتباط بگیرین جزو کتاب هایی هست که از تموم شدنش ناراحت میشین و تا مدتی ذهنتون درگیرش میشه مزه خوندنش زیر زبونتون باقی میمونه :)

1403/01/01 | توسطزهرا آقایاری
6
|

این رمان جزو جذاب‌ترین داستان‌های ایرانی است البته که داستانی عامه پسند نیست و همه نمیتونن باهاش ارتباط بگیرن اما به نظرم بسیار کتاب ارزشمندیه که در حقش کم لطفی شده، تنها ایرادی که میتونم بگیرم اینه که یک مقدار طولانیه و ممکنه وسطای داستان خسته بشین اما لذت نثر صفحات پایانی کتاب کاملا این عیب رو میپوشونه. اگه علاقمند به داستان ایرانی با گویش مردم محلی و اصیل همراه با چاشنی عاشقانه هستین این کتاب جزو بهترین تجربه هاتون میشه

1403/01/01 | توسطزهرا آقایاری
2
|

خاما، نه تنها داستان زندگی خلیل و اقوام کرد، بلکه روایت تمام انسان‌های سرگشته در زمین است که از خود درونی‌شان تبعید می‌شوند و مجبورند درد و رنجی جانکاه را تحمل کنند. داستان عشقی متفاوت، فراغی جانسوز و درنهایت سرگشتگی. کتاب خاما نه فقط یک داستان، بکله مجموعه‌ای از آداب و سنن و فرهنگ است و جدای از تاثیرگذاری‌اش در پردازش موضوع عشق، زیبایی و لطافت همزیستی مسالمت‌آمیز اقوام گوناگون در کنار هم را نشان می‌دهد. و خلیل مردی که حسن می‌شود تا آغگلی دیگر در الموت و رودبار بسازد. دورچالی که در می‌شود. هرچند با هر سوزِ دل خلیل می‌سوزیم.

1402/09/23 | توسطکاربر سایت
4
|

جدا از داستانش نثر جالبی داشت کلی از عبارات و جمله‌هاش رو کلمه برداری کردم. طنز خاصی هم حتی تو غم انگیزترین بخشهاش بود مثلا اون صحنه که خلیل یا حسن مهاجر بعد از آزاد شدنش از زندان برمی‌گرده خونش و چون ناگهانی در خونه اش رو باز می‌کنه بچه اش از ترس سکته می‌کنه و می‌میره من به خاطر نثرش و نحوه‌ی تعریف کردنش داشتم می‌خندیم و از طرف دیگه کلی غصه خوردم که بچه اش این طوری مرد.

1402/08/28 | توسطزینب قهرمانی
3
|
پاسخ ها

کاش تو این مواقع اول پیامتون بنویسین که اسپویل داره😑

1402/12/02|توسطرقیه آقازاده
8

عالی بود و با عشق نوشته شده بود.لذت بردم.

1402/04/17 | توسطکوثر محمدیان
0
|

من با صفحات آخر کتاب اشک ریختم،،،،، خیلی زیبا بود.ممنون از این همه ذوقِ نویسنده❤

1402/02/26 | توسطکاربر سایت
5
|

این کتاب بخشی از زندگی واقعی زمان قدیم بوده خاما همان دختر است خانواداش توسط رضاشاه تعبیدشدن آغگل دیار پدری که خاماعاشقانه چشم انتظار دادش هست تا یک روزی که نوه خلیل شیرحلال به دیدنش آمد

1401/11/05 | توسطکاربر سایت
3
|

اولش خوب شروع شد و انتظار داشتم تا آخر همین طور خوب پیش برود که متاسفانه این طور نبود و به نظرم اطناب زیاد داشت

1401/10/28 | توسطمستانه رحیمی - کاربر سایت
3
|

خاما عاشقانه ایست بی نظیر، از آن نوشته‌های حال خوب کن که تا مدتها سکر و شهد و شیرینی آن در وجودت نقش می‌بندد. زیبایی داستان و شخصیت ها، حکایت مظلومیت کردها و آگاهی از بخشی از تاریخ این مرز و بوم همه یک طرف و گفتگوهای خلیل و خاما طرف دیگر. یک عمر عاشقانه سخن گفتن و سخن شنیدن و قصه نامکرر عشق... آری ریشه همه انارهای دنیا به یکجا میرسد

1401/07/06 | توسطImfarza
6
|
پاسخ ها

دمت گرم ک اکثر کتابا رو خوندی❤

1402/07/20|توسطفاطمه یوسفی
0

تجربه شیرین و دلچسبی بود.

1401/07/06 | توسطImfarza
3
|

سلام ببخشید این کتاب خاما به کتابهای بیوه کشی و زاهو یوسف علیخانی مرتبطه؟

1401/06/01 | توسطکاربر سایت
0
|

خیلی دوستش داشتم. یه توصیف جدید و لطیف از عشق

1400/12/22 | توسطلیلا - کاربر سایت
3
|

واقعا حیف وقت گذاشت واین نقالی‌ها رو خوند

1400/12/01 | توسطمهدی جلالی پور
8
|
پاسخ ها

پیداست شما مشکل شخصی با نویسنده کتاب دارید چون هر سایتی می‌رویم و هر کتابی از این نویسنده می‌بینیم چشم مان به جمال شما روشن می‌شود و خوش به حال آقای علیخانی که چنین مخالف ساده لوحی دارد و نمی‌داند هر پیام اینطوری چقدر تبلیغ برای کتاب است و باعث می‌شود این کتاب بیشتر دیده و خوانده شود

1400/12/24|توسطکاربر سایت
45

اولاً من نظر خودم رو گفتم در هر سایتی که باشه دوم اینکه ساده لوح بودن یا نبودن من به شما ربطی نداره

1401/01/04|توسطمهدی جلالی پور
9

عالی بود ولی غمگین تموم شددوست داشتم برمیگشت خونشون ببینیم چی به سر دایه وباب وبرادر خواهرش اومده

1400/01/30 | توسطکاربر سایت
16
|

این کتاب ب خوبی درد و رنج کردها رو ترسیم کرده.و عاشق شدن پسری ک سال‌ها با خیال خاما زندگی کرد

1399/02/08 | توسطاطهر انجم روز
18
|