کتاب چنان سرگرم کننده و جالب است که خواننده نمی تواند کتاب را زمین بگذارد. چه نویسنده خوبی: بسیار باهوش، عاقل، و سرگرم کننده.
شوکه کننده، پیچیده و تامل برانگیز. این کتاب شما را تا مدت ها به فکر فرو می برد و بسیار مناسب گروه های مختلف کتابخوانیست.
به خاطر دیوار برلین بود. اگر به خاطر دیوار برلین نبود، سیسیلیا هیچ وقت این نامه را پیدا نمیکرد و الان اینجا روی میز آشپزخانه نمینشست و با خودش کلنجار نمیرفت که پاره اش کند. روی پاکت نامه ی خاکستری لایه ی نازکی از خاک نشسته بود. کلمات روی آن با خودکار آبی و بی دقت نوشته شده بود، و دست خطش این قدر آشنا بود، که فکر می کرد خودش آن را نوشته است. نامه را برگرداند. با یک تکه کاغذ چسبی مهروموم شده بود. کی نوشته شده بود؟ به نظر قدیمی می آمد، انگار سال ها پیش نوشته شده، اما هیچ راهی وجود نداشت تا بتوان اطمینان پیدا کرد. نمی خواست بازش کند. کاملا مشخص بود که نباید بازش کند. خودش قاطع ترین کسی بود، که در تمام عمرش می شناخت، و تصمیم گرفته بود، نامه را باز نکند، بنابراین دیگر لازم نبود فکر کند. هرچند اگر هم بازش می کرد اتفاقی نمی افتاد. هر زنی بود در یک چشم بر هم زدن، بازش می کرد. او همه دوستانش را در ذهنش لیست کرد
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
یک داستان تقریبا جالب و یکم نامفهوم بود بعضی از قسمت هاش
بالاخره بعد از دو ماه تمومش کردم. نمیدونم تقصیر روان نبودن داستان بود که انقدر طول کشید یا تلخ بودن موضوع داستان یا اون همه ایرادها و غلطهای املایی که مترجم و ناشر مرتکب شده بودند. به هرحال کتابی بود که دلم نمیخواد به هیچکس پیشنهادش بدم. خیلی تلخ و غم انگیز و سیاه بود.
تازه شروع کردم و فعلا مثل بیشتر کتابها اولش یه کم مبهمه. امیدوارم یه کم که بره جلو روانتر و جذاب بشه. ترجمه یه کم ایراد داره از لحاظ املای بعضی کلمات البته خیلی کمه و شاید همون یکی دو مورد که دیدم باشه. اما تقریبا میشه گفت روان ترجمه شده
کتابی بسیار عمیق که تاثیری فراموش نشدنی بر انسان داره. خوندن ۶۰ صفحه اول کتاب واقعا برام مشکل بود، چون داویهای داستان که ۳ خانوادهی مختلف بودند رو نمیشناختم. ولی بعد از اون داستان واقعا روان بود. فقط اینکه در این کتاب هم سانسور وجود داره ولی طوری نسیت که به اصل داستان صدمه ای وارد کنه.