1. خانه
  2. /
  3. کتاب ماجرای دندونام

کتاب ماجرای دندونام

5 از 1 رأی

کتاب ماجرای دندونام

The Story of My Teeth
٪15
79000
67150
معرفی کتاب ماجرای دندونام
کتاب «ماجرای دندونام» رمانی نوشته ی «والریا لوییزلی» است که نخستین بار در سال 2013 به چاپ رسید. دومین رمان «لوییزلی» با این که اثری بسیار جذاب و تأثیرگذار است، اما بیش از آن که یک روایت سرراست باشد، یک «فراروایت» تجربی و مبتکرانه است. داستان این رمان به ماجرای زندگی و ماجراجویی های عجیب شخصیتی به نام «گوستاوو "هایوی" سانچز» می پردازد. «هایوی» در ابتدا یک نگهبان خرده پا است اما با پیشروی داستان به بزرگترین دلال حراجی ها در جهان تبدیل می شود و در دنیا سفر می کند تا هم چیزهای مختلف را به فروش برساند و هم کلکسیون اشیای عجیب و غریب خود را کامل کند. یکی از این اشیای عجیب و غریب، دندان های «مریلین مونرو» است که «هایوی» به جای دندان های خودش در دهانش گذاشته است!
درباره والریا لوییزلی
درباره والریا لوییزلی
والریا لوییزلی، زاده ی 16 آگوست 1983، نویسنده ای مکزیکی است که در ایالات متحده زندگی می کند.لوییزلی در مکزیکوسیتی به دنیا آمد. او پس از فارغ التحصیلی در رشته ی فلسفه از دانشگاه مکزیکو، به نیویورک نقل مکان کرد. لوییزلی به تحصیل در رشته ی ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا روی آورد و تا مقطع دکترا پیش رفت. او در دانشگاه هوفسترا، ادبیات و نویسندگی خلاق درس می دهد و با گالری های هنری مختلف نیز همکاری می کند.
ویژگی های کتاب ماجرای دندونام
  • نامزد جایزه بین المللی ادبیات - خانه فرهنگ های جهانی سال 2016
  • نامزد جایزه بهترین کتاب ترجمه شده سال 2016
  • نامزد جایزه Kirkus
  • برنده جایزه ی لس آنجلس تایمز سال 2015
  • از کتاب های برگزیده نیویورک تایمز
نکوداشت های کتاب ماجرای دندونام

خانم «لوییزلی» ادامه دهنده ی سنت های خیال پردازانه ی نویسندگانی همچون «بورخس» و «مارکز» است، اما سبک و دغدغه های او، به شکلی انکارناپذیر متعلق به خود او هستند.

New York Times

یکی از فراموش نشدنی ترین تصاویر در تمام کتاب های امسال، تصویر متعلق به «گوستاوو "هایوی" سانچز» است.

Publishers Weekly

رمانی تجربی، سرشار از تأملات درباره ی زبان، هنر، و بله، دندان ها!

Kirkus Reviews
قسمت هایی از کتاب ماجرای دندونام

توی «پاچوکا» به دنیا اومدم. یه شهر بادخیز و زیبا. با چهارتا دندون که زودتر از موعد، سر و کله شون پیدا شد و با بدنی که سرتاسرش با یه لایه ی نازک از کرک و پرز پوشیده شده بود.

اما به هر حال، من به خاطر این شروع شوم و نامیمون، خدا رو شکر می کنم آخه به قول اون یکی عموم، «یوریپیدس لوپز سانچز»، زشتی به شخصیت آدم، سر و شکل می ده.

وقتی پدرم برای اولین بار من رو دید، مدعی شد که زن اتاق بغلی، پسر واقعیش رو با خودش برده. اون مرد به هر دری زد تا دوباره من رو به همون پرستاری که بچه رو ازش تحویل گرفته بود، پس بده. نامه نگاری و شکایت، باج سبیل، تهدید و ارعاب، اما مادرم همون لحظه ی اول آغوشش رو به روم باز کرد: به روی اون ماهی کوچولوی پفی تیره. این زن، طوری بزرگ شده بود که هر چرک و کثافتی رو می پذیرفت و می ذاشت به پای سرنوشتش.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب ماجرای دندونام" ثبت می‌کند