تاپ تاپ… تق تق… بوم بوم این صدایی بود که روزی چندبار، در خانهٔ تامی شنیده می شد. و پشت سرش هم پدر داد می زد: باز چه را شکستی تامی؟ تامی عاشق ورزش بود، همه ورزش ها! او تمام خانه را کرده بود ورزشگاه… این صدایی بود که روزی چند بار، در خانهٔ درختی تامی شنیده می شد. و پشت سرش
برادرم با توپ بازی میکنه😔 تو خونه مثل تامی براش داستان رو خوندم الان تو خونه یا تو اتاقش جیکش در نمیاد💑 ولی باهم دعوا میافتیم 😂😂 عالی بود دست سازندش درد نکنه