"تسخیر عمارت هیل"،کتاب هیجان انگیز و ترسناکی است که توسط نویسنده ای که به تعریف ژانر ترسناک کمک کرده است،نوشته شده. این کتاب برای اولین بار در سال 1959 منتشر شد ، "شرلی جکسون" با کتاب "تسخیر عمارت هیل" که یک اثر کامل در ژانر ترسناک بود ،شناخته شده است. این کتاب داستان چهار سالک است که به یک تپه ی بدنام غیر دوستانه به نام هیل هاوس می رسند. عمارت هیل، یک عمارت است که مکانش هرگز مشخص نشده است و مابین تعدادی از تپه ها قرار گرفته است. داستان حول محور چهار شخصیت اصلی است.
دکتر مونتاگ امیدوار است که شواهد علمی در مورد وجود ماوراالطبیعه پیدا کند. او عمارت هیل را برای یک تابستان اجاره می کند و چند نفر را که به دلیل تجربیاتشان در حوادث ماورا الطبیعه انتخاب کرده است به عنوان مهمان خود دعوت می کند. از این میان فقط النور و تئودورا قبول می کنند. آن ها به خانه سفر می کنند ، جایی که النور و تئودورا در انزوا با مونتاگ و لوک زندگی می کنند. دکتر مونتاگ ، یک دانشمند غیبی است که به دنبال شواهد محکم و فریبنده است. تئودورا ، دستیار صمیمی او است . النورا ، یک زن جوان تنها و شکننده است که با وقایع مربوط به ارواح آشناست و لوک ، وارث آینده هیل هاوس است. در ابتدا ، به نظر می رسد که آن ها در مقصد خود فقط یک برخورد شبح وار با پدیده های غیر قابل توضیح دارند، اما هیل هاوس قدرت های خود را جمع می کند و به زودی یکی از آن ها را به عنوان طعمه ی خود انتخاب می کند.
کتابهایی که مرا به شدت ترساندند ... کم هستند ... اما شرلی جکسون با کتاب تسخیر عمارت هیل همه آن ها را شکست داد ... این کتاب از نوجوانی مرا ترساند و همچنان مرا تعقیب می کند.
[یکی] از تنها دو رمان بزرگ ماوراالطبیعه در صد سال گذشته.
هر جلد یک کار کاملا تماشایی انجام می دهد تا روحیه عنوان کتاب را برجسته نگه دارد و اثرانگشت و سبک خاص خود را ایجاد کند.
هیچ موجود زنده ای نمی تواند برای مدت طولانی به طور خالص و با سلامت عقل، تحت شرایط واقعیت مطلق ادامه دهد؛ حتی فرضیه ای توسط برخی مطرح است که چکاوکها و جیرجیرک ها نیز خواب می بینند. خانه هیل، عاقل نیست، خودش در برابر تپه های خود ایستاده، و تاریکی را در درون خود نگه داشته است. هشتاد سال این چنین ایستاده بود و ممکن است هشتاد سال دیگر نیز بایستد. در داخل، دیوارها به صورت عمود ادامه دارند، آجرها به طور مرتب در کنار هم قرار دارند، کفها محکم و درها به طور محسوسی بسته هستند. سکوت به طور پیوسته در برابر چوب و سنگ خانه هیل در جریان است، و هرچه که در آنجا قدم می زد، تنها قدم می زد. دکتر جان مونتاگو دکتر فلسفه بود. وی مدرک خود را در انسان شناسی گرفته بود، و یک احساس مبهمی در این زمینه داشت، گویی می تواند به میل واقعی خود یعنی آنالیز جلوه های ماوراء طبیعی نزدیک شود. وی در مورد استفاده از عنوان مدرک خود کاملا تردید داشت، زیرا تحقیقات وی کاملا غیرعلمی بود، وی امیدوار بود جریانی از احترام، حتی اعتبار علمی، را از تحصیلات خود قرض بگیرد. از نظر مالی و همچنین مباهات، برای او معامله با ارزشی بود، او برای اجاره کردن خانه هیل به مدت سه ماه، مرد گدایی نبود، اما انتظار داشت که زحماتش را در این تعقیب با شور و هیجان با انتشار کار قطعی خود در مورد دلایل و عوامل اختلالات روانی در خانه ای که معمولا تحت عنوان “تسخیر شده” شناخته می شود، کاملا جبران کند. او در تمام زندگی به دنبال خانه ای که واقعا تسخیر شده باشد، بود. هنگامی که درباره خانه هیل شنید در ابتدا مشکوک بود، سپس امیدوار، و بعد از آن خستگی ناپذیر، حالا که خانه را پیدا کرده بود، رهایش نمی کرد.
در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.
این نوع از ادبیات از صحنه های تاریک و دلهره آور و روایت های ملودراماتیک بهره می گیرد تا با ساختن فضاهای عجیب و غریب، پر رمز و راز و ترسناک، ما را به صندلی هایمان میخکوب کند
در این مطلب، چند واقعیت جالب درباره ی زندگی شرلی جکسون را با هم بررسی می کنیم و سپس به علاقه ی این بانوی نویسنده به جادوگری می پردازیم.
خیلی مسخره س
همون انگلیسی رو بخونید، بهتره. 😏😌😒 ترجمهها، همه توو دیوار 😤👊
کدوم انتشارات خوبه ؟
سریالش که خیلی خوب بود
اصلا ترسناک نبود من ۱۲سالمه
این ترجمه فارسی هست یا نه؟ 🧐