داستان فوق العاده ی ایوان.
بااهمیت
بسیار ملموس و واقعی
مردم صدایم می کنند گوریل بزرگراه، میمون خروجی شماره ی هشت، ایوان منحصربه فرد، یک پشت نقره ای قدرتمند. تمام این اسم ها مال من اند، اما من هیچ کدام از این ها نیستم. من ایوان هستم، فقط ایوان، فقط. آدم ها کلمه ها را حرام می کنند. آن ها را مثل پوست موز پرت می کنند تا بگندند.
توی قفسم دراز می کشم. باب روی شکمم می خوابد. هر دو جولیا را تماشا می کنیم که مشق هاش را می نویسد. به نظر نمی آید این کار را دوست داشته باشد، چون بیشتر از همیشه آه می کشد. دوباره، برای بار صدم، شاید هم هزارم، به تکه ی گمشده در نقاشی ام فکر می کنم. و برای بار صدم، شاید هم هزارم، به هیچ نتیجه ای نمی رسم.
به نظرم، شماها فکر می کنید گوریل ها شما را نمی فهمند و احتمالا فکر می کنید ما نمی توانیم صاف راه برویم. سعی کنید برای یک ساعت روی مفصل های دست ها تان راه بروید. حالا به من بگویید کدام خنده دارتر است؟
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
این مدال توسط «انجمن خدمات کتابخانه ای برای کودکان» که بخشی از «انجمن کتابخانه های آمریکا» است به نویسنده ی خوش ایده ی سال گذشته اعطا می شود
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
جالبه و ارزش خوندن رو داره.