کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید

Mashaallah Khan
کد کتاب : 31249
شابک : 978-6001051326
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 312
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1970
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 20 اردیبهشت

معرفی کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید اثر ایرج پزشکزاد

"ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید" رمانی است طنز به قلم "ایرج پزشکزاد"، که شخصیت اصلی آن با نام ماشاءالله خان، فردی است که علاقه ی وافری به کتاب های تاریخی دارد. او که این چنین شیفته ی تاریخ است، علاقه مند است به عصری که فکر می کند دوران طلایی برای زندگی کردن است، یعنی دوران هارون الرشید برود. ماشاءالله خان یک روز به سراغ یک مرتاض هندی در تهران می رود و از وی درخواست می کند که روحش را به دوران خلافت هارون الرشید بفرستد. با قبول درخواست وی توسط مرتاض، "ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید" به هوش می آید. در آن جا "ایرج پزشکزاد"، با زبان طنز به نقد دستگاه خلافت عباسی می پردازد و خشونت و ستم آن ها را به تصویر می کشد. "ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید" از نزدیک شاهد ظلم و ستمی است که در این دوران روا داشته شده و او حتی برای جلوگیری از قتل جعفر برمکی، تمام تلاش خود را به کار می بندد.
ماشاءالله خان که در زندگی اصلی خود یک دربان بانک بوده، همیشه تصور می کرده که در زمانه ی اشتباهی به دنیا آمده و برای همین از زندگی خودش ناراضی است. اما با سفر به دوره ی تاریخی مورد علاقه اش و حضور "ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید"، برای او روشن می شود که تصوراتش اشتباه بوده اند و "ایرج پزشکزاد" به وسیله ی این ترفند و تکنیک داستان پردازی، علاوه بر نقد اجتماعی دوران مد نظر، به خوانندگان نشان می دهد که این آرزو، ریشه در حسرت همیشگی آدم ها داشته و دوره های تاریخی، آن چنان که می نمایند هم بی عیب و نقص نیستند.

کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید

ایرج پزشکزاد
ایرج پزشک‌زاد (الف. پ. آشنا) زادهٔ ۱۳۰۶ (خورشیدی) در تهران از نویسندگان و طنزپردازان ایرانی نیمهٔ دوم سده ۲۰ (میلادی) است. او بیشتر به خاطر آفرینش رمان دایی‌جان ناپلئون و شخصیتی به همین نام شناخته می‌شود. در سال ۱۳۵۵ (خورشیدی) مجموعهٔ تلویزیونی دایی‌جان ناپلئون توسط ناصر تقوایی برگرفته از این رمان ساخته شد. کتاب دایی جان ناپلئون در سال ۱۹۹۶ (میلادی) توسط دیک دیویس به زبان انگلیسی برگردان شده‌است.پزشک‌زاد در سال ۱۳۰۶ خورشیدی در تهران زاده شد. وی پس از تحصیل در ایر...
قسمت هایی از کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید (لذت متن)
ماشاءالله خان کمی جلو رفت. دو نفر مرد قوی هیکل که از تیره های بلندشان پیدا بود از مأمورین داروغه هستند، مرد خون آلودی را کشان کشان می بردند. دو مأمور سرخ پوش دنبال آن ها و جمعیت کثیری که اکثر بچه های پابرهنه بودند، هل هله کنان و «حالی حالی لاوالا» گویان، مأمورین و مرد خون آلود را تعقیب می کردند و گاهی محکوم بخت برگشته را سنگ می زدند. ماشاءالله خان با رحم و نفرت چهره خون آلود آن مرد را نگاه می کرد. عاقبت عابری را صدا زد: - حاجی ببخشید، این آدم چکار کرده است؟ ماذا تقصیر؟ عابر شروع به دادن توضیحات کرد، ولی ماشاءالله خان از همه حرف های او غیر از کلمات «جعفر برمکی» و «زبان بریده چیزی نفهمید. - خیلی ممنون مرحبا شیخ. و بلاتامل از او دور شد. بدنش از ترس به لرزه افتاد و رنگ رویش سخت پرید. فکر کرد: «من که چیزی نفهمیدم... یا جعفر را کشته اند و این مرد حرف او را زده و زبانش را بریده اند یا جعفر زنده و سر کار است و این مرد به او بد و بیراه گفته است. در هر حال برویم توی این میخانه ببینیم بلکه خبری بگیریم.»