کتاب محبوس

Jailbird
کد کتاب : 1290
مترجم :
شابک : 978-600-117-034-8
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 392
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1979
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

جزو پرفروش ترین کتاب ها و رمان های ایران

معرفی کتاب محبوس اثر کورت ونه گات

کتاب محبوس، رمانی نوشته ی کورت ونه گات است که اولین بار در سال 1979 به انتشار رسید. داستان این رمان، ما را به دنیای عجیب و طنزآمیزی می برد که خلاف های بزرگ و کجروی های افراد صاحب قدرت و نفوذ، در آن حرف اول را می زنند. این داستان به یاد ماندنی از ونه گات به ماجرای یک مأمور دولتی نه چندان توانا به نام والتر اف. استارباک می پردازد و با او از دانشگاه هاروارد تا کاخ سفیدِ تحت ریاست جمهوری نیکسون و درگیری اش در رسوایی واترگیت همراه می شود. ونه گات با طنزی تاریک و درخشان، سنگدلی ها و طمع ورزی های سازمان یافته ی افراد قدرتمند و پرنفوذ را در کانون توجه قرار می دهد و تصویری گزنده و فراموش نشدنی را از دنیای پرآشوب قدرت و سیاست در زمانه ی معاصر ارائه می کند.

کتاب محبوس

کورت ونه گات
کورت ونه گات، زاده ی 11 نوامبر 1922 و درگذشته ی 11 آپریل 2007، نویسنده ای آمریکایی بود.ونه گات در ایندیاناپولیس به دنیا آمد و بزرگ شد. او به دانشگاه کورنل رفت اما در ژانویه ی 1943 از تحصیل انصراف داد به ارتش پیوست. ونه گات در نهاد فناوری کارنگی و دانشگاه تنسی به یادگیری مهندسی مکانیک پرداخت.او سپس برای نبرد در جنگ جهانی دوم به اروپا فرستاده شد و در عملیاتی به اسارت آلمانی ها درآمد. ونه گات از جنگ جان سالم به در برد و پس از برقراری صلح، با جین ماری کاکس ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. این نویسن...
نکوداشت های کتاب محبوس
A profoundly humane comedy.
یک داستان کمدی عمیقا انسانی.
Chicago Tribune Book World

Joyously inventive.
به شکل لذت بخشی مبتکرانه.
Cosmopolitan

Vonnegut at his best.
ونه گات در اوج توانایی های خود.
Washington Post Washington Post

قسمت هایی از کتاب محبوس (لذت متن)
هنوز هم معتقدم که صلح و شادی، روزی در همه جا فراگیر خواهد شد. احمقی بیش نیستم.

می دونستم که خدا هیچ وقت حتی نزدیک چنان جایی هم نمی آد. نازی ها هم همین فکر رو می کردند، برای همین این قدر نترس و خوشحال بودند. برای همین نازی ها این قدر دل و جرأت پیدا کردند و هر کاری خواستند کردند.

من پیرترین و ناشناخته ترین برنامه ریز واترگیت بودم. گمانم چیزی که باعث شد این قدر غیرجذاب به نظر برسم این بود که قدرت و ثروت بسیار کمی برای از دست دادن داشتم. بقیه ی برنامه ریزان، گردن کلفت های مملکتی بودند. وقتی دستگیر شدم، مثل کسی بودم که روی یک سه پایه ی کوچک لب یک چشمه نشسته است. تنها کاری که می توانستند با من بکنند این بود که پایه های سه پایه ی کوچکم را ببرند.