یک ماجراجویی جادویی.
این اثر برای دهه ها الهام بخش مخاطبین بوده است.
این کتاب، جایگاه ریچارد براتیگان را به عنوان یکی از هیجان انگیزترین نویسندگان قرن بیستم تثبیت می کند.
دوشیزه هاوکلاین گفت: «این خانه را پدرمان ساخت.» دوشیزه هاوکلاین دیگر گفت: «او یک دانشمند بود که در هاروارد درس می داد.» کامرون گفت «هاروارد چیست؟» دوشیزه هاوکلاین گفت: «بله، آنجا بوده ایم. هاوایی بوده ایم.» گریر گفت: «آنجا که شرق نیست.» کامرون گفت: «مگر چینی ها اهل چین نیستند که در شرق است؟» گریر گفت: «این مثل آن نیست. سنت لوییس و شیکاگو شرق است. جاهایی مثل این ها.» کامرون گفت: «منظورت آن یکی شرق است.» گریر گفت: «بله، آن یکی شرق.»
کامرون گفت: «فکر می کنم باید فکری به حال کشتن هیولا آن پایین توی زیرزمین بکنیم.» و زنان هاوکلاین چیزی نگفتند. «ما تمام روز اینجا بوده ایم و هنوز نرفتیم سراغش. اتفاقات زیادی افتاده است. من می خواهم سر از کار آن هیولای لعنتی دربیاورم، پس باید برویم سراغ چیز دیگری به این دلیل که مثل روز روشن است که این جا به نظر چیز دیگری هست که باید برویم سراغش. گریر، تو چی فکر می کنی؟ وقت یک هیولاکشی کوچولو رسیده؟»
گریر با بی اعتنایی به کامرون نگاه کرد اما همزمان چشمش به شومینه بود. آتشی که نمی سوخت و دودی که حرکت نمی کرد، ناپدید شده بود. آتش حالا طبیعی بود. او برگشت و به زنان هاوکلاین نگاه کرد و با بی اعتنایی اما دقت اطراف اتاق را می پایید. کامرون گفت: «شنیدی چی گفتم؟» گریر گفت: «بله، شنیدم.» «خب، نظرت چیست؟ یک هیولاکشی کوچولو؟»
«نسل بیت» هیچوقت از نظر تعداد و آمار، به جنبشی بزرگ تبدیل نشد اما از نظر تأثیرگذاری و جایگاه فرهنگی، از همه ی چارچوب های زیبایی شناسانه ی دیگر قدرتمندتر بود.
بخش زیادی از چیزی که آن را «زندگی طبیعی انسان» می نامیم، از ترس از مرگ و مردگان سرچشمه می گیرد.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
سورئالیسم را بیشتر با هنرهای تجسمی می شناسند اما در واقع، این جنبش نه تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در ادبیات ریشه دارد.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
من این کتاب رو به ترجمهی اقای حسین نوش آذر خوندم ، ترجمهی روان و قابل فهمی داشت و توضیحات خوبی هم در مقدمه کتاب بود که باعث میشد درک بهتری نسبت به داستان داشت ، اما توی برخی از متنها غلطهای املایی وجود داشت یا فعل هایی به اختصار در اومده بود . کتاب جالبی بود و همینطور گیج کننده ، موقعه خوندنش دوست داشتی ذهنیت نویسنده رو بیشتر درک کنی و سردر بیاری که دقیقا مقصودش از هیولای داستان چی هست ، تضادهای هیولای داستان هم بخش جالب دیگه ایی بود . دوست داشتم این کتاب رو به نزدیکانم معرفی کنم تا نظرات و تفاسیر اونهارو هم راجب داستان بدونم ، کتاب واقعا ارزش یکبار خوندن رو داره !