گونتر گراس یک بار دیگر، گذشته و حال آلمان را به شکل خیره کننده ای مورد تحلیل قرار داده است.
رمانی بلندپروازانه، خردمندانه و منقلب کننده.
کتابی تفکربرانگیز.
می باید بر روی عرشه ی یخ زده ی کشتی از اسلحه هم استفاده شده باشد. زیرا فرمان «فقط زنان و کودکان بر قایق ها سوار شوند!» مراعات نمی شد، به این دلیل که آمار و ارقام نشان گر نجات یافتن تعداد زیادتر مردان از زنان می باشد.
همیشه دنیا بر یک پایه نمی چرخد. هیچ چیز ابدی نیست.
هیچ محافظی بهتر از سر نیست. حتی با شکنجه های پیشرفته هم نمی توان تمام افکار یک انسان را بیرون کشید.
میراث ادبی آلمان همانند پیشینه ی هنرهای زیبا و سینما در این کشور، وسعت شگفت انگیزی دارد
می توان گفت که هدف اصلی این ژانر، «زندگی بخشیدن به تاریخ» از طریق ساختن داستان هایی درباره ی گذشته یا یک دوره ی تاریخی خاص است.
گونتر گراس بازگوکننده ی عقاید همه ی افراد نسل خود نیست و شاید عده ی زیادی از همنسلانش با او مخالف باشند، ولی هیچ کس نمی تواند نقش کلیدی گونتر گراس را در حیات روشنفکرانه ی آلمان انکار کند.
کتاب بر گام خرچنگ رمانی سیاسی ـ اجتماعی از گونتر گراس، برندهی جایزهی نوبل ادبیات 1999 است. گونتر گراس برای کتاب بر گام خرچنگ تمرکزش را روی کودکانی گذاشته که والدینشان به آنها بیتوجهی میکنند. گراس در این کتاب سه نسل را میکاود که هر کدام با دیگری غریبه است. این شکاف بین نسلهای مختلف جامعه درونمایهی اصلی رمان اوست. نسل جوان دغدغههای نسل والدین خود را درک نمیکنند. والدین نسل جوان که زخمخوردگان از جنگ بزرگشان کردهاند، همواره در حسرت و اضطراب به سر میبرند و نسلی که جنگ را زندگی کردهاند، گویی که هرگز جنگ را ترک نکردهاند. خرچنگ از کنار حرکت میکند و هرگز به چیزی پشت نمیکند. گراس هم در این کتاب رویکرد مشابهی دارد. تمام زوایا را توصیف میکند و از مفهومی یا شخصی جانبداری نمیکند. او حادثهی غرق شدن کشتی ویلهلم گوستلوف را به عنوان اصلیترین بخش داستان مینویسد و سه شخصیت اصلی، مادربزرگ، پسر و نوه را به آن مرتبط میکند. بخشی از داستان کتاب بر گام خرچنگ واقعی و بر پایهی تاریخ و بخشی برگرفته از تخیلات گراس است. او این دو بخش را به زیبایی ترکیب کرده و این کتاب خواندنی را نوشته است.