کتاب وانهاده

La femme rompue
کد کتاب : 3334
مترجم :
شابک : 9789643053550
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 148
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 17
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

زمان رازداری
La femme rompue
کد کتاب : 106168
مترجم :
شابک : 978-6225820517
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 95
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب وانهاده اثر سیمون دوبووار

در سه داستان که به نقل از The Sunday Herald Times [London] "داستان هایی بسیار هوشمندانه در مورد فروپاشی اشتیاق" اند ، سیمون دو بووار نویسنده ی نام آشنای فرانسوی ما را به درون زندگی سه زن می کشاند ، زنانی که همه شان دوران جوانی شان را پشت سر گذشته ، و با بحران های غیر منتظره ای روبرو هستند. کتابی جنجالی و جذاب که بینش جالب توجه دوبووار درمورد زنان را به خوانندگان ارائه می دهد. هر سه زن این داستان با چیزی مشترک مواجه اند: تنهایی و ترس. ترس از پیر شدن. ترس از آنکه در زندگی شان شکست خورده اند. آن ها وامانده اند. آنها "وانهاده" شده اند .شخصیت اصلی زنی به نام مونیک. او زنی است معمولی مانند میلیون ها زن دیگر. زنی که زندگی اش را فدای همسر و فرزندش کرده است و حالا بحران پیری را از سر می گذراند. خود دوبووار در مورد این کتاب گفته است که هرگز هیچ داستانی به غم انگیزی آن ننوشته است!
دوبووار فیلسوف، نویسنده، اگزیستانسیالیست و فمنیست فرانسوی بود. شهرت او بیشتر به خاطر کتاب جنس دوم او است که چند سال پس از چاپ به عنوان مانیفست فمنیسم شناخته شد.

کتاب وانهاده

سیمون دوبووار
سیمون دو بووآر، زاده ی 9 ژانویه ی ۱۹۰۸و درگذشته ی ۱۴ آوریل ۱۹۸۶، با نام اصلی سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار، فیلسوف، نویسنده، فمینیست و اگزیستانسیالیست فرانسوی بود که در پاریس در خانواده ای بورژوا به دنیا آمد.بووار در یک خانواده ی بورژوای کاتولیک به دنیا آمد و پس از گذراندن امتحانات دوره ی لیسانس ریاضیات و فلسفه، به تحصیل ریاضیات در Institut Catholique و زبان و ادبیات در موسسه ی سنت مارین و پس از آن فلسفه در دانشگاه سوربن پرداخت. وی در حلقه ی فلسفی دوستانه گروهی از دانشجویان مدرسه ی ...
نکوداشت های کتاب وانهاده
Witty, immensely adroit . . . These three women are believable individuals presented with a wry mixture of sympathy and exasperation
شوخ ، بی قید و شرم است. . . این سه زن افرادی باورپذیر هستند که با ترکیبی از همدردی و دلگرمی به نمایش در آمده اند.
The Atlantic

A remarkable feat of empathy.
شاهکار قابل توجهی از همدلی.
The Times Literary Supplement

Brilliant craftsmanship.
اثری درخشان.
Harper's

قسمت هایی از کتاب وانهاده (لذت متن)
پیش از اینکه از نظرم ناپدید شود، یک بار دیگر سرش را برگرداند. اضطرابی در دیدگانش موج میزد که به من هم سرایت کرد. بلند شدن هواپیما به نظرم غم انگیز آمد. هواپیماهای چهار موتوره به آهستگی اوج می گیرند اما این یک وداع طولانی است. جت با خشونت یک «به امید دیدار» از زمین کنده شد. اما به زودی سر شاخ آمدم. نه، غیبت دخترها غم به دلم نیاورده بود، برعکس می توانستم به دلخواه تند یا آهسته برانم. هرجا بخواهم بروم و هر زمان میل کردم متوقف شم.

فردا به پاریس برمی گردم. موریس خانه را ترک کرده است و من به این دو در نگاه می کنم: دفتر کار موریس؛ اتاقمان. بسته اند… دری بسته، چیزی پشت در کمین کرده است. اگر تکان نخورم باز نخواهد شد. بی حرکت ماندن؛ برای همیشه. متوقف کردن زمان و زندگی. ولی می دانم که تکان خواهم خورد. در به آرامی باز خواهد شد و آنچه را پشت در است خواهم دید. آینده. در آینده باز خواهد شد. به آرامی. به طور حتم. بر آستانه ی آن ایستاده ام. جز این در و آنچه پشت آن کمین کرده چیزی ندارم. می ترسم. و نمی توانم کسی را به کمک بخواهم. می ترسم.

بین آن دو این صمیمیت که روزی فقط مال من بود به وجود آمده است، پس از بیداری، حتما موریس او را به شانه اش می فشارد و او را غزالم و پرنده جنگلی ام می نامد، یا شاید نام های دیگری به او داده که با همان لحن ادا می شود؟ یا صدایش را هم جور دیگر کرده است. ریش می تراشد، به او می خندد، دیدگانش تیره تر و درخشان تر است و دهانش زیر پوشش کف سفید مخفی شده. در آستانه در ظاهر می شود، با دسته بزرگی از گل های سرخ: آیا برایش گل می برد؟ قلبم را با اره ای به دندانه های خیلی تیز می برند.