بشر معمای بغرنجی است. ملغمه ای از تضادها. راوی داستان انسان بنا به احساسات و اندیشه های فردی، دریچه ای به حقیقت آدمی گشوده است. در این میان، ادبیات داستانی پر است از این روایات، از شور و شوق آدمی به زندگی تا مدرنیته متعفن. روایاتی از عشق و تنفر، بیم و امید، پیروزی و شکست. اما نفوذ به عمق سرشت انسان، درک حقیقی احساس بشری، حلاجی اندرونه های تاریک ترین زوایا و خفایا و سیروسلوک در اعماق شرارت انسانی را به ندرت می توان در ادبیات فلسفی یافت. عریان ساختن روح آدمی در روایت انسانی از داستان یک زندگی، جسارت و ریزبینی بی نظیری می خواهد.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
گذشته قدیس مانوئل رو جداگانه خوانده بودم.از نوولهایی است که در دسته آثار متاخر اونامونو قرار میگرفت.در مجموعه هابیل داستان مرد مردستان و قدیس مانوئل هم قرار گرفته و فرصتی شد هر سه رو در کنار هم مطالعه کنم و چشمگیری پخته شدن داستان نویسی اونامونو از هابیل که نثری جذاب برایم نداشت تا قدیس که بسیار خواندنی بود نمایشی بود بر گذر زمان که صبورترین معلمهاست.