داستان با یک تصویر ساده شروع میشود. پسری نشسته در قطار، که خواننده نه از مقصدش باخبر است و نه چرایی سفر. حتی در آن فصل نخست اطلاعات دقیقی از پسر کسب نمی کنیم، بلکه تنها با احساسات و عواطفی که بروز می دهد به ذهن به ظاهر آرام و پردغدغه او پی می بریم.
از سوی دیگر نویسنده ما را با تصویری کاملا سینمایی روبرو می کند. این قطار زندگی پسرک است. قطاری که روی ریل های پر دست اندازی می راند و از ورای هر پنجره ما را با سکانسی از زندگی دیوید آشنا می کند.
روایت زندگی اش از کودکی شروع می شود. وقتی که چندان از اوضاع بیرونی سر در نمی آورده، اما تلاش ها، ابراز عواطف و زوایای دیدی که نویسنده به خواننده ارایه می دهد بی نظیر است. کتاب مثل یک دفترچه خاطرات پر از جزییات است، جزییاتی در رابطه با دنیای پیرامون این پسر، تغییراتی که در زندگیشان اتفاق می افتد، احساس او نسبت به آدمهای اندکی که دور و برش دارد و در نهایت روایتی به ظاهر ساده اما پر از جزییات بصری به خواننده عرضه می شود.
اگر اتحادیه ی ابلهان را خوانده اید و دوست داشتید، این کتاب را هم بخوانید. اگر اتحادیه ابلهان را نخوانده اید، حتما این کتاب را بخوانید.
منبع : کافه بوک
تکه کاغذ زرد رنگی را که روی میز بود برداشتم. یک تلگرام بود. هیچ گاه تا آن روز تلگرامی برای ما نرسیده بود. فقط در فیلم ها دیده بودم که چه شکلی است. هیچکس در آن دره تلگرامی دریافت نمی کرد. به اسم مادرم فرستاده شده بود. از طرف دولت بود. می گفت که پاپام مرده است. در ایتالیا کشته شده است. برگه را در دستانم نگه داشتم. پاپا مرده؟ ما روز قبل از او نامه ای داشتیم که می گفت بدترین بخش جنگ پایان یافته است.
هیچکس چندان به کشته ها نمی اندیشید. دره پر بود از زنده هایی که همراه خانواده ها و فرزندان نو رسیده شان به زندگی مشغول بودند. گمان نمی کنم کسی تمایل داشت درباره ی آنهایی که در جعبه های دراز و چوبی در ایستگاه ها تحویل داده می شدند، فکر کند. (کتاب مقدس نئون - صفحه ۱۲۲)
آقای فارنی می گفت که مردم باید یاد بگیرند مطالعه کنند تا هوش شان زیاد شود و برای اوقاتی که نمی دانند با تنهایی شان چه کنند، کار مفیدی داشته باشند. (کتاب مقدس نئون - صفحه ۱۸۷)
وقتی صحبت از داستان های کمدی می شود، نمی توان از شاهکار کلاسیک جان کندی تول، یعنی رمان «اتحادیه ی ابلهان»، سخنی به میان نیاورد
این کتاب را خواندم اندوه، اندوه، اندوه،