قسمت هایی از کتاب برگ های بی عشوه ی ختمی (لذت متن)
حقیقت داشت- شب وسیعی بود- در تمام طول زمان تعقیبت می کرد- تماشاخانه ای پنهان- در تکه ای کیسه فریزر پنگوئن- و تو همچون کوهی یخ زیر پاهای جانور- آرام آرام انتظار می کشیدی- همه ی تماشاچی ها بیایند- پرده را کنار بکشی- و تعظیم کنی- خانم ها! آقایان!