با زنان حمامی مشورت ها کردند…. یک دوجین دختر پیدا کردند یکی از دیگری بهتر … در انتظار سفره ، اخبار روز را برایم روزنامه می کردند . از مو های دختر ها که تا به روی کفل می رسید و … توصیف هایی به قالب می زدند که نظامی گنجوی حریفشان نمی شد… هرچه بگویم کم گفته ام . حلوای تن تنانی ، تا نخوری ندانی
بعضی از این دختر ها هنوز از حوض تجدد به قدر کافی سیراب نشده بودند و در نزد آنها تقدس مآبی ارثی بر فرنگی مآبی گری می چربید و دیرآشنا از آب در می آمدند و در موقع صحبت سرخ می شدند و سفید می شدند و رنگ می انداختند و در جواب سوال آدم یک « آره » و « نه » بیشتر از دهان قفل کرده شان بیرون نمی آمد و با وجود کشف حجاب و آزادی نسوان به آسانی حاظر نمی شدند صورتشان را به نامحرم نشان بدهند . حتی با اجازه پدر و مادر هم از چادر نماز صرف نظر نمی کردند و… در روز سیزده نوروز علف ها را گره زده…. باز هم از ترس آنکه خاک بر سرم ، دست نامحرم به دستشان بخورد از دست دادن احتراز داشتند و به همان سلام آبا و اجدادی قناعت می کردند.
آیا کودک شما هر روز مطالعه می کند، نه به خاطر این که مجبور است، بلکه چون خودش دوست دارد؟
نقد با چاشنی طنز سوزاننده. وقتی هنوز از زندگی سر در نمیآوردم خوندمش،عصبانی میشدم، مگه میشه زندگی انقدر چرک آدما انقدر نفهم شانس انقدر خراب.. الان که بزرگ شدم باید همونایی که باور داشتم وجود ندارن رو زندگی کنم فقط بجای عصبانیت، افسردگی میگیرم.
خیلی خیلی بامزه و سرگرمکنندهست. مثل کلیله و دمنه نصیحت و حکمت داره ولی یه قصه داره که توش یکی با گدابازی پول جمع میکنه و از ازدواج با عشقش صرفنظر میکنه که به پساندازش لطمه نخوره، یه روز پولش آتیش میگیره و اون هیچ درسی از ماجرا نمیگیره و به گدابازیش ادامه میده و به لحاظ مالی خیلی موفق میشه. جمالزاده میگه والله من خودمم تو کارش موندهم. یعنی انقدر بامزه و غیرقابلپیشبینی و جسوره.
خدا میدونه چقدر جمالزاده رو دوست دارم. وقتی میخونم و انقدر لذت میبرم بعضی وقتها خودمم تعجب میکنم و دقت میکنم از چیه که انقدر لذت میبرم. حقیقتش هنوز نمیدونم ولی چیزی که میخونم همون چیزیه که میخوام و چه انشای سالم و تمیزی و چه جسارتی توشه.
چه کتابایی ازش رو پیشنهاد میدین برای مطالعه