در ایران ما برعکس فرنگستان که امروز دیگر مردم شهر نشین عموما اجاره نشین هستند اغلب دودمان ها و خانواده ها پشت اندر پشت و تبار اندر تبار اباعن جد در همان شهر و همان محله و همان کوچه و همان خانه بزرگ شده. همان جا نشو و نمای یافته اند و به همین ملاحظه شاید بتوان گفت که وطن پرستی محلی یعنی علاقه به شهر و محله و کوچه و خانه عموما بیش تر از فرنگستان است. در شهر های فرنگستان و مخصوصا در شهر های بزرگ اهل یک محله که جای خود دارد ولی حتی مردم یک کوچه و یک گذر و از آن هم بالاتر حتی سکنه طبقات مختلفه یک عمارت و همسایگان دیوار به دیوار یا اصلا همدیگر را نمی شناسند و یا تازه وقتی هم بشناسند در موقع رفت و آمد و تردد در دالان و سراسری عمارت و در پیچاپیچ پلکان وقتی به هم می رسند یا مانند اشخاصی که میان شان شکرآب صد ساله است و دشمنی خونی موروثی با هم دارند نگاه هایی به هم می اندازند که از نظر انداختن شتر به نعلبند حکایت می کند یا اصلا چنان وانمود می کنند که از بیخ همدیگر را نمی شناسند و...
این اثر بسیار داستان شیرین و جالبی است و هنر داستان نویسی استاد جمالزاده در این اثر به خوبی مشهود است و اغلب به روابط انسانی ایرانیان گذشته میپردازد. با وجود اینکه جمالزاده پس از سن شانزده سالگی از ایران مهاجرت کرده و در خارج تا پایان عمر دارد خود(صد و شش سال) به سر برده است. قدرت تفکر او در خلق داستانهای شیرین و جذاب که تصویر گر یاد داشتهای او از ایران از کودکی تا سن شانزده سالگیست بسیار جالب توجه است. نثر وی نیز بسیار ساده، پیراسته و قابل فهم برای همه با محوریت بهره گیری از ادبیات عامه است.
این کتاب دیوان است یا سفر نامه
تراژدی که باید خواند تا با سرنوشت یک مرد شریف در فضای آلودهی سیاسی آشنا شد
شاهکار استاد جمالزاده در توصیف مراحل سه گانه شامگاهان از خاطر زدودنی نیست