1. خانه
  2. /
  3. کتاب جاده ای به ناکجا

کتاب جاده ای به ناکجا

نویسنده: دیو اگرز
4.5 از 1 رأی

کتاب جاده ای به ناکجا

The Parade
انتشارات: خوب
٪15
56000
47600
معرفی کتاب جاده ای به ناکجا
کتاب «جاده ای به ناکجا» رمانی نوشته ی «دیو اگرز» است که نخستین بار در سال 2019 منتشر شد. کشوری بی نام و نشان در حال گذر از تاریکی های یک دهه جنگ و ویرانی است، و حکومت به منظور بزرگداشت آتش بس، دستور ساخت جاده ای را صادر کرده که دو نیمه ی کشور را به هم متصل می کند. دو پیمانکار خارجی که برای یک شرکت کار می کنند، مأموریت می یابند تا کار ساخت بزرگراه را به اتمام برسانند. یکی از آن ها دمدمی و ماجراجو است و می خواهد زندگی شبانه و آشنایی با آدم های مختلف را تجربه کند، و دیگری فقط می خواهد کارش را انجام دهد و به خانه برود. اما هر دوی آن ها باید در نهایت با بی معنایی های شغل خود، و همینطور با پیامدهای مخاطره آمیز حضورشان در این کشور، مواجه شوند. کتاب «جاده ای به ناکجا» از مخاطبین خود می پرسد آیا ما می توانیم جنگ ملتی دیگر را درک کنیم، و نقش هر کس در برپایی صلح در زندگی اطرافیانش چیست؟
درباره دیو اگرز
درباره دیو اگرز
دیو اگرز، زاده ی 12 مارس 1970، نویسنده و ویراستار آمریکایی است. اگرز در بوستون به دنیا آمد و پس از سپری کردن تحصیلات اولیه، برای تحصیل در رشته ی روزنامه نگاری به دانشگاه ایلینوی رفت؛ اما مرگ والدینش او را از ادامه ی تحصیل در این رشته بازداشت. اگرز در ابتدا طراحی های گرافیکی روزنامه ای محلی را انجام می داد و پس از گذشت چند سال، امتیاز روزنامه ای محلی به نام کاپس را از آن خود کرد و آن را به یک مجله ی طنز تغییر داد. او به تدریج وارد عرصه ی نویسندگی شد و در این حوزه، به موفقیت های قابل ملاحظه ای دست یافت.دیو اگرز به همراه همسر و دو فرزندش در سان فرانسیسکو زندگی می کند
ویژگی های کتاب جاده ای به ناکجا
  • دیو اگرز از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز
نکوداشت های کتاب جاده ای به ناکجا

داستانی پرتنش و پرتعلیق درباره ی نقش دو فرد خارجی در صلح شکننده ی یک ملت.

Barnes & Noble

«اگرز» با نثری رسا و بی پیرایه، از هزینه های جنگ، و هزینه های صلح، پرده برمی دارد.

Tayari Jones, author of An American Marriage

یک داستان تمثیلی پیچیده در مورد دوستی و سیاست.

Kirkus Reviews
قسمت هایی از کتاب جاده ای به ناکجا

سرعت عمل آن ها برای جمع کردن خرت و پرت های «چهار» و «نه»، خلع سلاح و انتقالشان به پشت کامیون، مسحورکننده بود. چادر را از جایش کندند و پشت کامیون انداختند. «چهار» موفق شد به آن ها حالی کند که حال «نه» خوب نیست و نمی تواند بنشیند؛ در نتیجه او را پشت وانت خواباندند و «چهار» بالای سرش، جای لاستیک زاپاس نشست. دو تن از مردان هم کنارشان نشستند. سر تفنگ هایشان خیلی شل و ول به سمت هیکل دمر «نه» بود.

«چهار» نشست و با این که خوب می دانست هر دوی آن ها نمی دانند چه کار کنند، نگاهی با «نه» رد و بدل کرد. غریزه اش به او می گفت که این ماجرا، موضوع ساده ی پلیسی ا ست و با رشوه ای قال قضیه کنده می شود؛ اما رفتار مردان با «نه»، حالتی شخصی و توهین آمیز داشت و خبر از این می داد که بحث پول در میان نیست.

کامیون تکان های شدیدی می خورد، بالا و پایین می رفت و عضلات چهره ی «نه» از دردی که می کوشید آن را فرونشاند، در هم پیچیده بود. سرعت کامیون برای چنان جاده ای بسیار زیاد بود. چرخ ها مدام داخل گودال می افتادند و کامیون به شدت بالا و پایین می رفت و عقب و جلو می شد و با وجود اینکه «نه» می کوشید خویشتن داری کند، بی اختیار از درد فریاد می کشید.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب جاده ای به ناکجا" ثبت می‌کند