کمی با سرمه زیبا کن دو چشم نکته بینت را / مشخص کن برایم مرزهای سرزمینت را - صدای نبض دستان تو در این شهر می پیچد / اگر لختی نبندی دکمه های آستینت را - مرا هر بار می سوزانی و هر بار می خواهی / که بگذاری بروی آتش من ذره بینت را - به چشمت کاروانی داری از مژگان و ابریشم / که با ابرو به رویش بسته ای دیوار چین ات را - تو آن تردید باقی مانده در شاهان قاجاری / که با خون امیران رنگ کردی باغ فینت را - بگو ای مرگ ، ای ترسای پیر پیرهن چرکین / بیاویزم کجای این شب آخر پوستینت را ؟!!