این رمان از زبان جوانی روایت می شود که پس از انتخابات سال 88 و وقایعی که بعد از آن به وقوع پیوست به طور کلی دل از نظام کنده و تنها کسی که او را تا حدودی به نظام وصل می کند رفیقش روح الله است که او هم در پی جریاناتی انگ بسیجی یاغی شده را به جان می خرد و بعد پای در مسیری می گذارد که چیزهای زیادی را برایش تغییر می دهد. باخ با داستانی کنجکاو کننده از تاریخ و سیاست و معاویه و علی و روح الله و محمدرضا شاه می گوید، از خطوطی موازی که در جایی بسیار به هم نزدیک می شوند، از مادرانی در دو جبهه مخالف که دردشان یکی است، از خوب هایی که بد شده اند و بدهایی که خوب نشان می دهند.
کتاب باخ