اودیپوس، رانده و مانده و از عرش به فرش آمده، رهسپار سفری بی پایان می شود؛ سفری در مکان و زمان که اودیپوس و دختر وفادارش آنتیگونه را به آستانه شهر آتن در قرن بیست و یکم می رساند. آتن درگیر رکودی فاجعه بار است و غرق در خون و اشک و آتش. اودیپوس که پیشتر با حل معمای حل ناپذیری مردم شهرش را نجات داده، این بار نیز تلاش می کند تا گره از کار هموطنان گرفتارش بگشاید.
وجدی معوض که خود در کودکی در اثر جنگی خانمان سوز آواره شد، در این نمایشنامه تراژدی سوفوکلس را دستمایه قرار داده تا داستان جنگ و تبعید و آوارگی را به روی صحنه بیاورد. این داستان از عهد باستان تابه حال همین بوده، اما آدمی به امید زنده است و نوع دوستی و همبستگی: «قدرت خردکننده هر توانایی است / تنها راه پایداری دوستی است/ دوستی! دوستی!»
کتاب اشک های اویدیپوس