طبق توصیه خدای آپولون، اورستس مادرش کلیتمنسترا را به قتل رساند تا انتقام مرگ پدرش آگاممنون را به دست او بگیرد. علیرغم پیشگویی اولیه آپولو، اورستس خود را در عذاب ارینیها یا خشمها به خاطر گناه خونی ناشی از مادرکشیاش میبیند. تنها کسی که می تواند اورستس را از جنونش آرام کند، خواهرش الکترا است. برای پیچیده تر کردن مسائل، یک جناح سیاسی پیشرو در آرگوس می خواهد اورستس را به خاطر قتل به قتل برساند. تنها امید اورستس برای نجات جانش در عمویش منلائوس نهفته است که پس از گذراندن ده سال در تروا و چندین سال دیگر برای جمع آوری ثروت در مصر با هلن بازگشته است. در گاهشماری وقایع پس از اورست، این نمایشنامه پس از وقایع نمایشنامههایی مانند الکترا اثر اوریپید و سوفوکل یا حاملان آزادی اثر آیسخولوس و قبل از رویدادهایی که در نمایشنامههایی مانند آندروماش نوشته اوریپید وجود دارد اتفاق میافتد. اورست نسخه بسیار متفاوتی از این اسطوره را ارائه می دهد که توسط آیسخولوس نیز به تصویر کشیده شده است.
نمایشنامۀ اورستس که در سال 408 پیش از میلاد بر صحنه رفت، رویدادهای پس از مادرکشی اورستس، پسر آگاممنون و برادر الکترا را بازگو میکند.
ورستس: آه، خواب شیرین و مسحورکننده! درمان ناخوشی! چه خوب که نزد من آمدی. تشنۀ این خواب بودم. بهنگام آمدی ای خواب. آه! بانوی متبرک الاهۀ فراموشی! الاهه ای که درد را می کشد. خواب نازنین، تو چه الاهۀ خردمندی هستی! تو نخستین الاهه ای هستی که جان های دردمند از او یاری می خواهند! اما... الکترا، من اینجا چه می کنم؟ پیش از این کجا بودم؟ چگونه بدین جا آمدم؟ چیزی به یاد ندارم. همه چیز را فراموش کرده ام. الکترا: برادر نازنین! چقدر شاد شدم آن گاه که دیدم تو به خواب رفته ای! می خواهی یاری ات کنم بنشینی؟ اورستس: آری، آری. یاری ام کن برخیزم. دستت را به من بده. آه! اکنون این کف چرک آلود را از دهان و چشم هایم بزدا. الکترا با دستمالی این کار را می کند.
نمایشنامه های انتخاب شده در این مطلب، بهترین ها برای ورود به این دنیا هستند
باز هم یه شاهکار از دوران یونان باستان و اورپید ، باید واقعا از نشر محترم بیدگل تشکر کرد که داره نمایشنامههای اورپید رو به فارسی ترجمه میکنه اون هم با یک نثر روون و خوب و همه فهم. داستان اورستس درواقع ادامه وقایع بازگشت و قتل آگاممنون از ترواست... عجیب اینجاست که به نظرم این سینماییترین نمایشنامه یونان باستانه که قتل و گروگان گیری هم داره... به شدت پیشنهاد میشه خوندنش... این داستان رو قبلا آیسخولوس در سه گانه اورستیا بهش پرداخته بود منتها اینجا روایت اورپید رو میخونیم که متفاوتتر از داستان آیسخولوسه.
اورستس ائوریپیدس برعکس الکتراش اصلا خوب نیست ولی خب برای مقایسه با نسخه آیسخولوس خوندنش جالبه.