آذر یک هفته بعد از این که به عکس پدرش روی صفحه لپتاپ زل زد و داد کشید: شش سال که سهله، شصت سال هم بگذرد نمیام تو یکی را ببینم، گذرنامه اش را جلوی پرستار می گذارد: خواهش می کنم، باید ببینمش. پرستار نگاهی زیرچشمی به مهر ورود که تاریخ همان روز را نشان می دهد می اندازد: خانم عزیز! نیازی به مدرک نیست