کتاب شب هزار و یکم

Shab-e Hezar-o Yekom
کد کتاب : 39590
شابک : 978-9646751828
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 112
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2004
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب شب هزار و یکم اثر بهرام بیضایی

"شب هزار و یکم" اثری است مشتمل بر سه نمایشنامه به قلم "بهرام بیضایی" که هر کدام از یک پرده تشکیل شده‌اند. پرده آغازین نمایش، داستان دختران جمشید را با ضحاک روایت می کند که از دید "بهرام بیضایی" هزار و یک شب با آنها شروع می‌شود. شهرناز و ارنواز داوطلبانه با ضحاک ازدواج می‌کنند و او را هر شب با یک داستان به خواب می‌سپارند تا یک جوان دیگر که مغزش، خوراک مارهای ضحاک است، نجات یابد. این ماجرا تا "شب هزار و یکم" ادامه می‌یابد و سرنوشت روی دیگرش را به ضحاک نشان می‌دهد.
پرده‌ی دوم نمایش، روایتی است از یک ایرانی که هزار و یک شب یا هزار افسان را به زبان عربی بازگردانی می‌کند و توسط خلیفه مورد خیانت قرار می‌گیرد. "بهرام بیضایی" این نمایشنامه را چنان میخکوب‌کننده و مهیج نوشته است که نفس را در سینه‌ی خواننده حبس می‌کند.
سومین نمایشنامه داستانی است که رنگ و بوی نسبتا جدیدی دارد و در خانه یک خان و همسرش اتفاق می افتد. همسر او هزار و یک شب می‌خواند اما خرافه‎‌های عصر می‌گویند که زنان نباید هزار و یک شب بخوانند وگرنه می‌میرند! زن که نامش روشنک است، خطر را به جان می‌خرد و با خواندن هزار و یک شب، در انتظار مرگ خود می‌نشیند اما او نیز شهرزادی دیگر است و در "شب هزار و یکم" اتفاق دیگری برایش رقم می‌خورد. "شب هزار و یکم" شش زن را در روایت‌هایی که زنانش فعال هستند و برای سرنوشت خود تصمیم می‌گیرند، به تصویر می‌کشد و "بهرام بیضایی" در بازآفرینی کهن‌الگوی شهرزاد، قهرمانانی جذاب و متمایز را وصف کرده است.

کتاب شب هزار و یکم

بهرام بیضایی
بهرام بیضایی (زاده ۵ دی‌ماه ۱۳۱۷ در تهران) کارگردان سینما و تئاتر و نمایش‌نامه نویس و فیلمنامه نویس و پژوهشگر ایرانی است.‏‏بیضایی علاوه بر کارگردانی و نمایش‌نامه نویسی، در سینما عرصه‌های دیگری چون تدوین، ساخت عنوان بندی و تهیه کنندگی را هم تجربه کرده‌است.‏وی کارگردان برخی از بهترین و ماندگارترین آثار سینمای تاریخ ایران است.چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، مسافران و سگ کشی از مهم‌ترین آثار وی هستند.‏خانواده‌اش اهل کاشان...
قسمت هایی از کتاب شب هزار و یکم (لذت متن)
روشنک: بیا خواهر این زیرانداز نیلی را بیار شاید حتّی سیاه! بنال و جامه کبود کن خواهر! رخسان: عزای واقعی؟ روشنک: اگر من بمیرم عزا نمی گیری؟ رخسان: نباشم که ببینم. خدا نیاورد آن روز! اما شوهرت؛ شاید قالب تهی کند. روشنک: این رویای توست که خیال می کنی مردان چنان عاشقند که با مرگ ما قالب تهی می کنند. رخسان: [ ناباور] یعنی عاشق تو نیست؟ روشنک: همان قدر که عاشق پرنده ی در قفسش! رخسان: [ معترض] به خدا که بی انصافی خواهر!

روشنک: خرد تا به زنان برسد نامش مکر می شود! نه؟ و مکر تا به مردان برسد نام عقل می گیرد! میرخان: قصه هایی هم هست درباره ی زنان بدکاره! روشنک:که نتیجه ی مردان بدکارند.