پیچیده ترین اثر ژید.
ارزشمند و بدیع.
سرشار از عمق عاطفی، رمز و راز، دسیسه، رسوایی و پیچیدگی های داستانی.
ما می خواهیم فریب بدهیم. آن قدر به ظاهر می پردازیم که سرانجام دیگر نمی دانیم چه کسی هستیم.
رفته رفته انسان تسلیم می شود. توقع زیادی از زندگی نداریم اما یاد می گیریم باز کمتر از زندگی توقع داشته باشیم.
جز با زندگی کردن نمی توانید یاد بگیرید که چگونه باید زندگی کنید.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
همه ی ما شنیده ایم که "کتاب ها ما را به دنیای خود می برند." حالا این را هم اضافه کنیم که تجربه نشان داده کتاب ها گاهی ممکن است باعث شوند عاشق شویم
من نتوستم بین نام کتاب یعنی "سکه سازان" و متن داستان، ارتباطی پیدا کنم! به جز سه، چهار صفحه از کتاب که اختصاص به بحث ساخت سکههای تقلبی داره (از حدود ۴۲۰ صفحه) جای دیگهای به این موضوع اشاره نمیشه! اینکه بگیم این یه تمثیل بوده و منظور ژید انسانهای دو رو و متقلب به مانند سکهی تقلبی (قلب) بوده، باز چیزی به وضوح مشخص نیست! در داستان کمتر به خصوصیات شخصیتی افراد پرداخته شده تقریباً هیچ شخصیتی از نقطهی الف به نقطه ب نمیرسه یا از الف شروع شده و بین راه دیگه خبری ازش نیست، یا بین راه وارد داستان شده و از گذشتهی اون خبری نداریم و ... و به خاطر رمان در رمان بودن کتاب هرجا داستان به بن بست خورده یا بیشتر از اون نمیشه گسترشش داد به راحتی از داستان خارج شده و شخصیتها را رها کرده و به سراغ موضوعی دیگه رفته! گفتگوی بین شخصیتها هم خیلی خشک و عصا قورت داده است! برای نمونه به گفتگوی بین ادوار و پولین که خواهر و برادر هستند (ناتنی) توجه کنید. البته این اولین کتابی بود که من از "آندره ژید" خوندم، دوستانی که بیشتر با آثار ایشان آشنایی دارند خوشحال میشم که به من در فهم این رمان کمک کنند.
وقتی بچه بودم خوندمش، داستانش یادم نیست ولی اسم کتاب و نویسنده همیشه در خاطرم هست
هرکسی را که دیده م صدای سکهی قلب میدهد.یکی از زیباترین و ادبیترین و در عین حال پیچیدهترین کتابهای جهانه این رمان همزمان هم مسائل عرفانی و روانشناسی رو پیش میکشه و از لحاظ فرم هم به شدت ساختاری عجیب و پیچیده داره. کتاب داستان در داستانه،نقد ادبیه،تحلیل شخصیتهاست و از عرفان هم بهره میبره چون خود ژید با عرفان شرقی آشنایی داشت .دیدم که بعضیا نمیتونن باهاش ارتباط بگیرن چون روایت چند پاره ای داره و چند خط داستانیو دنبال میکنه و در آخر هم داستان کتاب تموم نمیشه چون خود ژید معتقد بود هر پایانی ی شروع تازه س
کتاب واقعا زیبا شروع میشه و پایان بسیار جذابی هم داره .کلا من خیلی ازش خوشم اومد
مهم در زندگی این است که خود را به دست گردش وقایع نسپاریم . یک چیز ، چیز دیگری به همراه میاورد . بعد دیگر آدم نمیداند کارش به کجا میکشد. قسمتی از کتاب