توی یه خونه ی بزرگ با کلی آدم زندگی کردن و همیشه تنها سر میز صبحانه نشستن دیگه برای نگار عادی شده بود. آدمای این خونه، عادت به با هم بودن ندارند، هر کسی ساز خودش را می زند و با قانون خودش زندگی می کند. تنها نقطه اشتراک افراد خانواده تصمیم گرفتن در مورد نگار و سعی در آزار دادن این دختر تنهاست؛ خصوصا صراف بزرگه، رییس خانواده که به نظر می رسه این اواخر تنها مشغله اش یافتن راه های جدید برای بیشتر آزردن دخترک شده و بس. مهین با سینی صبحانه ی دست نخورده خانم صراف وارد آشپزخانه شد و با دیدن نگار، بر خلاف همیشه که لبخند می زد، گره ی ابرو هایش بیشتر شد.