این کتاب مجموعه مقالاتی است در حوزه روانکاوی که به همت شهریار وقفی پور گرداوری و ترجمه شده اند.
همانطور که مطلع هستید روانکاوی از آن دست موضوعاتی است که در سرتاسر جهان بدست شارحان کج فهم دچار تنگ نظری های بسیار شده است. و چیزی که بیش از هرچیز در این بین مغفول مانده است خود نظریات فروید و مفهوم اصلی بحث او یعنی ناخودآگاه است.
شهریار وقفی پور با گرداوری این مقالات سعی کرده است که مفاهیم و اصطلاحات اساسی این علم بحث برانگیز را از زیر بار تفاسیر اشتباه و کج فهمی های بسیار نجات دهد. در این کتاب تلاش شده تا که آرای پژوهشگران مختلف در دسترس مخاطب فارسی زبان قرار بگیرد. خواننده با تطبیق و مقایسه نظرات این افراد می تواند فهم نسبتا خوبی از این موضوعات مناقشه برانگیز بدست آورد.
در این کتاب یازده مقاله از نویسندگان و اندیشمندان بزرگ جهان ترجمه شده است: زیگموند فروید، ریچارد وولهایم، الیزابت گروش، اسلاووی ژیژک، الکس سرانو، باربارا جانسن، الی راگلند، لوئی آرمان و ژاک آلن میلر نویسندگانی هستند که مقاله های شان را در این کتاب می خوانید.
علاوه بر این، فرض وجود ناخودآگاه فرضی کاملا معقول است، چراکه با این پیش فرض حتا قدمی کوتاه از وجه اندیشیدن متعارف و قابل پذیرش همگان دور نمی شویم. ضمیر آگاه، هر یک از ما را فقط از حالات شخصی ذهن خودمان باخبر می کند، و این که دیگر مردمان هم دارای ضمیر آگاه هستند، استنتاجی است که ما از قیاس کنش ها و گفته های مشهود آن ها به عمل می آوریم، به این منظور که رفتارشان را برای خویش قابل فهم کنیم. (بی شک از نظر روان شناختی درست تر می بود این مسئله را این طور بیان می کردیم که ما بدون هیچ گونه تأمل خاص، سرشت شخصی خود و در نتیجه آگاهی مان را به هر کس دیگر نسبت می دهیم؛ و این که چنین همسان انگاری یی یکی از شروط ضروری فهم ما است.)
در گذشته نفس آدمی این استنتاج (یا این همسانی) را به موجودات انسانی دیگر، به حیوانات، گیاهان، اشیای بی جان و به جهان بزرگ گسترش می داد؛ و مادامی که شباهت همهٔ موارد فوق به نفس فردی عظیم و خردکننده بود، این همسان انگاری مفید و کارا می نمود؛ لیکن همپای افزایش تفاوت نفس با این "دیگری ها"، چنین همسانی یی بیش از پیش غیرقابل اعتماد می شد. امروزه، قضاوت انتقادی ما دربارهٔ مسئلهٔ وجود آگاهی در حیوانات با شک و تردید همراه است؛ ما از پذیرش آن در مورد گیاهان سر باز می زنیم و فرض وجود آگاهی در مادهٔ بی جان را عرفان و رازگرایی تلقی می کنیم. لیکن حتا در جایی که تمایل اولیه و اصلی ما به همسان انگاری در برابر نقد تاب آورده است یعنی وقتی که "دیگری ها" همنوعان خود ما هستند فرض وجود نوعی آگاهی در آنان مبتنی بر یک استنتاج است و نمی تواند از آن حتمیت بی واسطه ای برخوردار باشد که نسبت به وجود آگاهی شخص خودمان داریم. روان کاوی بیش از این چیزی نمی خواهد که همین فرایند استنتاج را بر خودمان نیز اعمال کنیم اقدامی که صد البته ذاتا به آن راغب نیستیم.
در واقع نام بسیاری از سندروم های روانی، ریشه در تحلیل روانشناختیِ شخصیت های داستانی دارد
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
با وجود این که زیگموند فروید، پدر روانکاوی مدرن، اطلاعات زیادی از ساز و کارهای پشت پرده ی زندگی انسان ها به ما آموخت، خودش شخصیت شکننده و آسیب پذیری داشت.