چرا بعد از سالها حالا این نامه باید دستم میرسید؟ چرا مسافرت امیرعلی به ایران با تصادف سیاوش هم زمان شد؟ چرا من به امیرعلی اعتماد کردم و راز جداییم را برایش گفتم؟ چرا اسرار گذشته یکی پس از دیگری برایم روشن می شد؟ شاید واقعا سرنوشت پشیمان شده بود! شاید من و امیرعلی می بایست یک بار دیگر در کنار هم عشق را تجربه کنیم! شاید ظاهر شدن امیرعلی در اوج اتفاقات بد زندگی ام فرصتی باشد برای روزهای سختم.