زیتون داستان آشتی باده با خود و زندگی است که در ایران جا گذاشته است. باده دختری مستقل و موفق است که سال ها پیش به اجبار از ایران مهاجرت کرده است و حالا نه به عنوان دختری که در خانه ی شوهر مادرش تحقیر می شود بلکه به عنوان مهندسی موفق به تهران بازمی گردد. باده اما مسیری طولانی برای رسیدن به این نقطه طی کرده است و حالا با ورود امین به زندگی اش رنگ و بویی تازه تر و زیباتر دارد.
واقعا علی بود 👌
بی نظیر،بی نظیر ،بی نظیر،فقط لذت بردم هرچی بگم کم گفتم،عالیه،احسنت به نویسنده،خیلی زیبا بود،برای باره چندمه، که میخونمش عالی
یعنی آخرش اینجوری که باشه باشه فهمیدیم خیلی خوشبختین حالا داستان رو ادامه بده و بازم هیچی بانوی قصه عالی بود ولی زیتون برعکس تمامی تعاریف ...
واقعا آخراش لوس و بی معنیه انگار نویسنده خواسته کش بده داستان رو دو پنجم کتاب رسماً نیاز نبود نوشته بشه با تمام احترام به قلم نویسنده از کارهاشون بانوی قصه عالی بود زیتون عوایل جالبی داشت فقط
رمان زیتون فوق العاده ست. چیزی که من خوندم ولذتی که از خوندنش بردم غیرقابل وصفه . نمونه یک زن موفق که فقط باتلاش وپشتکارخودش به اون درجه رسید. وقتی میخوندم انگار نویسنده تک تک آرزوهای من رو به قبم کشیده. جوری نوشته شده که انگاربه جای کتاب فیلم میبینی. حتمابخونید