اثری واقعا مهیج مانند کتاب های قبلی این مجموعه.
بلندپروازانه و خردمندانه-پایانی درخور بر مجموعه ای هیجان انگیز.
پایانی شگفت آور بر مجموعه ای منحصر به فرد و شایان توجه.
«یکپارچگی» به بخش های متمایز مغز کمک می کند، تا با همراهی هم، به صورت یک «واحد» عمل کنند. این مطلب شبیه همان چیزی است که در کل بدن رخ می دهد: بدن برای انجام دادن وظیفه های مختلف، اندام های مختلفی دارد؛ ریه ها هوا را تنفس می کنند. قلب خون را تلمبه می کند و معده غذا را گوارش می کند.
یکپارچگی به زبان ساده عبارت است از: «پیوند دادن مولفه های گوناگون به یکدیگر، برای ایجاد یک واحد با عملکرد مناسب». درست مانند آنچه برای عملکرد سالم بدن نیاز است، مغزتان هم نمی تواند به بهترین نحو کار کند، مگر این که بخش های گوناگون آن به نحوی هماهنگ و متعادل، با یکدیگر همکاری کنند.
این همان کاری است که «یکپارچگی» می کند: ناحیه های جداگانه ی مغز را با هم پیوند می دهد و با یکدیگر هماهنگ و متعادل می کند. به این ترتیب راحت می توانیم متوجه بشویم بچه هایمان چه مواقعی یکپارچه نیستند: وقتی عواطف و احساساتشان آن ها را از پا انداخته است.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
مجموعهی گسسته رو با بدبینی شروع کردم. به نظرم ایدهی خیلی دور از ذهنی داشت که فقط بهانه ای بود برای دور هم جمع کردن قهرمانهای نوجوان آبکی مثل خیلی از کتابهای دیستوپیایی رده سنی نوجوان! اما با خوندنش نظرم عوض شد. این ایدهی به ظاهر مسخره هزاران پیام عمیق اجتماعی رو منتقل میکنه. از یه جایی به بعد فهمیدم که اتفاقاتی مشابه گسستگی همین حالا در دنیای ما در جریانه فقط علنی نیست! شخصیتهای کتاب رو هم درک کردم و شاهد تغییراتشون در طی داستان بودم. قصه هر چی پیش میرفت جذابتر هم میشد. بالاخره به جایی رسیدم که واقعا دلم نمیخواست تموم بشه! خوشحالم که خوندمش...