از خونه بیرون اومدیم و سمت پشت باغ حرکت کردیم
نمی دونستم کجا قراره منو ببره فقط دنبالش می رفتم
یکم از ساختمون فاصله گرفتیم که یه کلبه ی چوبی خیلی کوچیک توجهمو جلب کرد
هر چی نزدیک تر میشدیم تازه خودشو بیشتر نشون میداد
انقدر خوشگل و بامزه بود که نتونستم جلوی خودمو بگیرم و رفتم جلو و دستمو کشیدم روش
خوشت اومد؟
-خیلی بامزه اس. مثل این خونه های تو کارتوناست، مثل خونه ی هفت کوتوله های سفیدبرفی
-کوتوله نداریم ولی سفید برفیش همینجا رو به روشه
از تعریفش خجالت کشیدم چون پشتم بهش بود چشمامو بستم و لبخند زدم اما مجبور بودم حفظ ظاهر کنم...