داستانی لذت بخش برای کودکان و کسانی که عاشق کودکان هستند.
داستانی کلاسیک درباره ی دوستی و عشق خانوادگی.
این داستان اشپیری هیچ وقت خسته کننده نخواهد شد.
در یکی از روزهای آفتابی اواخر بهار، زن بلندقد و سرزنده ای از جاده بالا می رفت. او با یک دست، بسته ای را حمل می کرد و با دست دیگرش دخترکوچولویی را، که تقریبا پنج ساله به نظر می آمد، به دنبال خود می کشید، گونه های آفتاب سوخته ی بچه قرمز شده بود. البته جای تعجب نبود؛ چون در آن هوای آفتابی و داغ، او را طوری پوشانده بودند که انگار وسط زمستان است. چهره ی کودک به سختی قابل تشخیص بود، چون دو پیراهن پشمی تنش کرده و یک روسری بزرگ و قرمز را حسابی دورش پیچیده بودند. او شبیه یک بقچه ی بی قواره ی لباس بود که روی دو پوتین چرمی به طرف بالا حرکت می کرد.
بیا از چیزهایی که می توانیم ببینیم لذت ببریم، عزیزم، و به آن هایی که نمی توانیم ببینیم فکر نکنیم.
من همیشه دعا می کنم... و اگر خدا زود به آن ها جواب ندهد می دانم که به خاطر این است که نقشه ی بهتری برای من دارد.
آیا کودک شما هر روز مطالعه می کند، نه به خاطر این که مجبور است، بلکه چون خودش دوست دارد؟
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
کدوم نشر بهتره؟
نشر قدیانی
❤️سلام کتاب خوبیه
سلام میشه با کارت تجارت پول کتاب رو وا رقز کرد
الان منظورت واریز بود؟!
خوبه . کتابها عالیه .
اره کتاب عالیه یکی دارم اینو میخام وایه دختر خالم