کتاب کابوس های درخت پرتقال

Kabous-haye Derakht-e Porteghal
کد کتاب : 44341
شابک : 978-6220107514
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 151
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب کابوس های درخت پرتقال اثر مائده مرتضوی

"کابوس های درخت پرتقال" به قلم "مائده مرتضوی"، روایتی است از زاویه‌ی نگاه اول شخص که به زبان "هدیه بیان" می‌شود. در این رمان پیوندی میان زمان حال راوی و خاطرات دوران کودکی او در لحظه ورودش به خانه پدری ایجاد می‌شود و همانطور که داستان باز می‌شود، این رابطه بیش از پیش برجسته می‌شود. این اولین بار است که پای هدیه به این خانه باز شده چرا که خانه به گفته مادرش، پس از انقلاب توسط دولت مصادره شد و با تلاش‌های بسیار بالاخره توانستند آن را پس بگیرند. حتی برای مدتی، اجاره‌ی این خانه بود که کمک خرج خانواده بود و اکنون که هدیه به سنی رسیده که توانایی سرپرستی اموالش را دارد، خانه به او سپرده شده تا مطابق خواسته‌ی خودش آن را اداره کند.
نخستین روز در خانه‌ی پدری شب می‌شود و هدیه با صدای رفت و آمد آدم‌ها در خانه بیدار می‌شود. در حضور افراد عجیب و غریب که به نظر نمی رسد صاحبخانه را ببینند، حیاط، آشپزخانه، راهرو و اتاق، همه مملو از آدم هستند. مدتی طول می کشد تا هدیه درک کند که این فضا و غریبه‌ها چیستند و کیستند. یک آگاهی نیمه آگاه، که قرار است پرده از سری قدیمی بردارد.
از ویژگی‌های مثبت داستان "کابوس های درخت پرتقال" به قلم "مائده مرتضوی" می‌توان به شخصیت‌پردازی و استفاده از فضا به‌عنوان یک جنبه حیاتی در پیشبرد طرح اشاره کرد. طرح داستان، حول محور تعداد کمی از افراد، حریم مشخصی از مکان‌ها، و در تعامل زمان حال و گذشته متمرکز است. دیگر شخصیت‌های قصه که در طول رمان کم کم سر و کله‌شان پیدا می‌شوند، حضور خود را معنی می‌بخشند و داستان را با چسباندن تکه‌های پازل گذشته به هم کامل می‌کنند.

کتاب کابوس های درخت پرتقال

مائده مرتضوی
مائده مرتضوی نویسنده و مترجم متولد 1363 در تهران است. فعالیت ادبی خود را با نشریات دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی آغاز کرد و با ترجمه مقالات علمی در نشریات غذا و تغذیه ادامه داد.در بخش شاپرک مجله کیهان بچه ها در داستان کودک همکاری کوتاهی داشت. داستان های کوتاهش در مجله انشا و نویسندگی چاپ شدند و از سال 91 با سایتهای ادبی مختلفی مانند چوک، کافه داستان، الفما، پیاده‌رو، عقربه و... در بخش داستان کوتاه همکاری خود را آغاز کرد.وی به مدت دو سال دبیر نقد مقاله و گفتگوی ماهنامه اینترنتی چوک بود و ا...
دسته بندی های کتاب کابوس های درخت پرتقال
قسمت هایی از کتاب کابوس های درخت پرتقال (لذت متن)
دم غروب بود که رسیدم. آسمان تهران آبی پرتقالی بود و شهر، انگار زیر لحافی زرد و نارنجی عشق بازی کند، سرحال بود و قبراق. میدان تجریش غلغله بود. هر کس با یک دستش ساک و کیسه های خرید را گرفته بود و با دست دیگرش، دست کسی دیگر را. از این که این جا تنها کسی نبودم که ساک و چمدان دارد احساس راحتی می کردم. دست دیگرم را هم که مثل همیشه کنارم آویزان بود، کردم توی جیبم تا با کرک های توی جیب گرم شود و ناخن هایش که از سرما بنفش شده بود دوباره صورتی شود. از دستکش متنفر بودم، یک جورهایی دست وبالم را می بست. دم به ساعت برای جلو کشیدن شال و روسری یا جواب دادن به موبایل باید دستکش ها را درمی آوردم. از طرفی هم همیشه سرد بودند و یخ. چاره ی کار همان جیب های دوست داشتنی ام بود. هربار پالتو جدیدی می خریدم، توی جیب هایش پارچه ی کرکی می دوختم تا دست هایم از سرما تلف نشوند.